مرحوم پدرم خواب ديگري را هم مي بيند و به راي و نظر خودش مبني بر زنده بودنم اطمينان مي يابد و اخوي بزرگم آقا مجيد آن خواب را اينگونه نقل مي كنند:
من در خصوص اينكه پدرم اصرار داشت شما زنده هستيد، مطلبي را از پدرم نقل مي كنم. باين ترتيب كه مي گفت: من يك شب در خواب امام خميني را ديدم كه آمد و كنارم در جيپ (ماشين سازماني) نشست و ضمن اينكه به من دلدري مي داد، به من يك اسلحه هم داد و بمن گفت پسرت زنده است… پدر من اين خواب را كه ديده بود اين آرامش را اولاً پيدا كرد و ثانياً مطمئن شد شما زنده هستيد و به او بر مي مي گرديد و اين اسلحه را به خود شما تعبير كردند و اينكه امام خميني عليرغم خط فكري خاص پدر ولي امام از طريق خواب از ايشان دلجويي كردند…

با اين توصيفات مقداري جو آرام مي شود و همه منتظر رسيدن خبر دقيق و صحيح مي شوند و هر روز خبري مي رسيد كه صداي فلاني را از راديو شنيديم! و مانند آن كه داستان طولاني دارد…
اين اخبار جسته و گريخته آرامش شكننده خانواده را در معرض آسيب قرار مي داد و به نگراني آنها دامن مي زد…

ادامه دارد…

 

مروانی در خبرگزاری تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید