راوی احمد علی قورچی

قسمتهایی از کتاب پاسیاد پسر خاک خبر شهادت یا اسارت ابوترابی

در پی خبر شهادت و یا اسارت ابو ترابی بحثها و نشستهای متعددی در مکانهای مختلف انجام شد و همچنین بحث شد که خبر شهادت سید علی اکبر ابوترابی از طریق رسانه ها اعلام شود یا خیر . هنوز این احتمال وجود داشت که او به اسارت دشمن در امده باشد . هر چند در ان زمان بسیار بعید بنظر میرسید . اگر خبر شهادت اعلام می شد ، در حالی که به اسارت در امده ، باعث شناسایی و فشار بیشتری بر او می شد . پیشنهاد عدم اعلام خبر شهادت ، مورد پذیرش حاضران در جلسه فوق واقع نشد ، و خبر به همگان رسید .
خبر شهادت سید علی اکبر ابوترابی در قزوین در کمتر از یکی دو ساعت پیچید و باعث تعطیلی بازار و دکانها شد . شهر به حالت تعطیل در امد . به در خواست ایت الله سید عباس ابوترابی (پدربزرگوار ایشان ) ،پس از دو روز برخی نانواییها کار خود را از سر گرفتند تا مردم به زحمت نیفتند .
اولین مراسم یاد بود ابوترابی در چهارم دی ۱۳۵۹ از سوی هیئت علمیه و جامعه روحانیت قزوین ، صبح و بعدازظهر در مسجد النبی قزوین و پس از ان یکی پس از دیگری در قزوین و روستاهای اطراف ان مجالسی برگزار شد .و همچنین مراسم هفتم با شکوهی در اقصا نقاط مختلف برگزار و بدنبال ان هشتم دی هم مراسم گرامیداشت بیش از ۴۰ شهید از جمله سید علی اکبر ابوترابی در مدرسه عالی شهید مطهری برپا شد که شهید محمد علی رجایی نخست وزیر وقت به سخنرانی پرداخت . رجایی به مبارزات و اخلاق و فداکاری ابوترابی اشاره کرد و گفت : من از سال ۱۳۵۰ در زندان با وی اشنا شدم . وی شخصی بود که در خط راستین اسلام حرکت میکرد . او باید در سالهای ۵۰ و ۵۴ و ۵۷ شهید می شد . به همین دلیل است که عاشقانه بدنبال شهادت بود . ابوترابی در بلندیهای الله اکبر تنها به پیش میرفت و سنگر حفر میکرد و سنگرش را به بقیه میداد و باز پیش می رفت و بدین ترتیب باعث پیش روی نیروهای اسلام می شد .
شهید دکتر چمران نیز گفته بود : من فقط و فقط در حسرت این چهره نورانی هستم که او را نشناختم و از دست دادم . این در حالی بود که دکتر چمران عکس ابوترابی را کنار عکس امام و جلوی تخت بیمارستانی اش گذاشته بود و نگاه میکرد و اشک میریخت .
با وجود همه اینها ، خبر شهادت سید علی اکبر ابوترابی برای مادر و همسرش باور کردنی نبود . لباس عزا بر تن نکردند و به دوستان و اشنایان این بشارت را میدادند که او زنده است .. این واکنش انقدر فراگیر شد که وقتی در محضر شیخ جعفر مجتهدی __ از اهل عرفان و کرامت ، صحبت از شهادت
ابوترابی شده بود ، ایشان گفته بود: اقا سید علی اکبر زنده است ، خطر تا نزدیکی اش می اید اما نمی تواند اسیبی برساند .
ممنون از اینکه تا این لحظه همراه ما بودید .
ادامه دارد…….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید