راوی:حسین رحیمی
در زمستان پنجره ها را می بستیم . فضا کوچک بود. به سختی کنار هم می خوابیدیم البته این باعث می شد سردی هوا را کمتر حس کنیم. حدود ۷۰ سانتیمتر فضا (دو و نیم موزائیک) برای پهن کردن پتو و خوابیدن در اختیار داشتیم . اگر فردی هیکلی بزرگ داشت کنار او فردی لاغر قرار می گرفت تا در تقسیم مکان به مشکل بر نخورد . بچه ها سعی می کردند مرتب آسایشگاه را تمیز کنند چون اگر عراقی ها می دیدند آنجا کثیف است بچه ها را اذیت و فحاشی می کردند بهانه دست آنها نمی دادیم و محیط را تمیز نگاه می داشتیم. برای نظافت عراقی ها جارو و خاک انداز تحویل می دادند و بعد از نظافت دوباره تحویل می گرفتند.
در محوطه قدم زنی اردوگاه شن ریزی کرده بودند. اگر زباله ای در محوطه بود بچه ها جمع آوری می کردند. عراقی ها غیر از سرکشی و نگهبانی کار دیگری انجام نمی دادند و امورات به دست خود بچه ها بود. در مدتی که آنجا بودیم هیچ گاه وضعیت حمام و سرویس بهداشتی تغییری نکرد و خوشحالی ما این بود که توالت ها سالم باشند تا بلکه زودتر نوبت به ما برسد ، هر چند بیشتر اوقات دو دستگاه خراب بود. درست کردن توالت های خراب نیز به عهده اسرا بود. عراقی ها در این موارد هیچ کار مثبتی انجام نمی دادند. آبی که برای شرب استفاده می کردیم بهداشتی نبود. نمی دانم آب چاه بود یا آب لوله کشی. مخزنی برای ذخیره آب در اردوگاه وجود نداشت.
غذایی که می دادند برای سیر کردن یک اسیر کافی نبود. از نظر کیفیت نیز کوچکترین مسائل بهداشتی رعایت نمی شد، مگر مواقعی که صلیب برای سرکشی می آمد . در این صورت کیفیت غذا کمی بهتر می شد. کیفیت غذایی که عراقی ها می خوردند خیلی بهتر بود. برای غذا خوردن یا از اردوگاه بیرون می رفتند یا از بیرون برای آنها غذا می آوردند. تعدادی از آنها به عنوان وعده اضافه از همان غذایی که به اسرا می دادند باز می خوردند. اگر هنر می کردند هفته ای یک مرتبه مرغ می دادند . منجمد بود و جثه کوچکی داشت و معلوم بود از زمان کشتار آنها خیلی گذشته است.
ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید