نویسنده : هاشم زمانزاده
از پائیز ۶۱ دو سه ماه گذشته بود که چندتا مجروح آووردن که از بچه های گروه شناسایی درجبهه جنوب بودن و نشان ازیه تحرک عظیم درجبهه ها بود
۱۲ بهمن بود و شروع دهه فجر و اسرا در اسارت از وفاداری خود به انقلاب و امام شون دست بردار نبودن و واسه ی جشن از کمترینهایی که در اختیار بود بهترین استفاده رو میکردند
عنبر در تب و تاب جشن دهه فجر بود که صبح ۱۸ بهمن سال ۶۱ ؛ رادیو عراق خبر از یک پیروزی بزرگ لشکر قادسیه درجبهه میداد ؛ هاج و واج پیگیر اخبار شدیم ؛ منطقه عملیاتی در جنوب جبهه بود؛الثوره و الجمهوریه عکسای غمناکی ازصحرای میسان گذاشته بودکه نشون از کشته شدن؛ نیروهای ایرانی بود.
پنج روز و پنج شب ؛ مارش نظامی از رادیو عراق ؛ روی مخمون راه میرفت گویا صدام نبرد قادسیه را رهبر شده و اکنون درفش کاویانی را صاحب شده؛
صبح روز ۲۵ و یا ۲۷ بهمن ۶۱ بود که یه اتوبوس جلوی درعنبر ترمز زدواسیران تازه اسیر شده؛تازه وارد های عنبر شدند
دکترمجیدتک تک شونو تحویل میکرفت ویه راست میفرستاد توی حموم ومن و فرج و محمدحسین و بقیه افتادیم به جونشون و حسابی ترگل ورکل شده میرفتن روی تخت بیمارستان عنبر ؛اونی که سالمتر بود؛روی پتو
جا میگرفت
اکثرشون از بچه های خوزستان و یزد بودن ؛ تهرونی هم تک و توک بین شون بود ؛ با اومدن اونا عنبر و بیمارستانش دوباره جون گرفت چراغ خدمت روشن شد؛ و اون عزیزان از بر و بچ عملیات 😍 والفجر مقدماتی بودن
ادامه دارد …