خاطرات زنده یاد شهاب رضایی مفرد

آغاز راه

بعثی ها هر چند مدت اقدام به تزریق واکسن می کردند
اگر آن را به عنوان تزریق واکسن قبول کنیم واکسن ها را با سرنگ های بزرگی می زدند که به نظر می رسید گاوها را با آن واکسن می زنند بعضی ها به شوخی می گفتند : واکسن گاوی سرنگ را پر از محلول می کردند و زیر پوست بازو تزریق می کردند پوست چیزی حدود یک توپ پینگ پنگ باد می کرد و بالا می آمد بعد از تزریق اسهال معمولی و گاهی اسهال خونی همراه با استفراغ شروع می شد افراد ضعیف می شدند و تا پای مرگ پیش می رفتند و افراد قوی کم تری عکس العمل نشان می دادند این آمپول معمولا یکی دو روز قبل از عاشورا تزدیق می شد
و هدفشان هم این بود که ما نتوانیم برای سید و سالار شهیدان آقا امام حسین (ع) عزاداری کنیم هر چند این کار آنها هرگز مانع برپایی مراسم عزاداری نشد
بعد ازتزریق این آمپول گرفتار تب و لرز درد شدیدی می شدیم دست بی حس می شد و درد طوری شدید می شد که در افرادی که ناراحتی قلبی داشتند دست چپشان مدت ها به شدت تیر می کشید و تا چند روز افراد درگیر این بیماری بودند ما نام آن را آمپول ضد شورش گذاشته بودیم و به این دلیل
که محرم سال گذشته شب عاشورا مانع عزاداری شدند و بچه ها همگی به اعتراض ندای الله اکبر سردادند

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید