راوی : مجید شایان

روز ۲۶ آبان ۱۳۶۱ همراه ۲ اتوبوس مجروحین اسیر وارد اردوگاه عنبر (شماره ۸ عراق) شدیم . و با استقبال سرگرد محمودی که فارسی و عربی و انگلیسی را بسیار مسلط بود ، مواجه شدیم و بسیار سعی داشت که اطلاعات عملیات محرم را از اسیران مجروح به دست آورد ولی موفق نشد. بالاخره سرهای ما مجروحین را تراشیدند و با دو سطل آب مارا حمام دادند و روی تخت های فلزی بیمارستان اردوگاه قرار دادند و سرگرد محمودی و سربازانش آمدند و تهدید و خط و نشان زیادی کردند و رفتند پس از یک هفته صلیب سرخ همراه با دکترهای متخصص خود به اردوگاه عنبر آمده و کارت شناسایی صلیب سرخ برایمان صادر نمودند و تا پای مرا دیدند گفتند این اسیر را سریعا به بیمارستان الرشید بغداد منتقل کنید. همان روز مرا با یک جیپ شبیه آمبولانس به بغداد بیمارستان الرشید منتقل نمودند و ساعت ۵ عصر چهارم آذر۱۳۶۱ وارد بیمارستان الرشید شدم ابتدا مرا که یک دشداشه بیشتر نداشتم تفتیش کردند .

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید