راوی : محمد حسن کافی

هنوزمدت زیادی از تبادل اسرای مجروح و خواهران نگذشته بود که تعدادی اسیر از اردوگاه موصل به اردوگاه عنبر آوردند ترکیب افراد جدید مختلف بود در میان این افراد بزرگانی چون حاج حمید ( سعید ) طایفه نوروز ( از فرماندهان سپاه همدان) و حسن عراقی ( اهل استان فارس ) و حاج یحیی آقاجان ( پیرمرد باصفای اهل تهران ) و حاج علی صابری ( روحانی اهل مشهد ) وجود داشتند تا درجه داران ارتشی و اسرای مدنی و کرد و کسانی که خود را شیطان پرست می دانستند ابتدا این افراد در میان آسایشگاههای هر دو قاطع دو و سه تقسیم شدند زمانی که موصلی ها به اردوگاه عنبر آمدند چشمانمان از دیدن برخی از این افراد گرد شده بود و تمام فکر و ذهن ما به این معطوف بود که خدا به ما رحم کند چگونه باقیمانده اسارت را با این افراد طی خواهیم کرد ولی به مرور با توجه به ناهماهنگی فکری و فرهنگی که بین تعدادی از آنها و اسرای قدیمی اردوگاه عنبر وجود داشت و با انتقال افسران از اردوگاه عنبر به تکریت و خالی شدن آسایشگاههای قاطع یک ،کم کم افراد ناهمگون به آسایشگاههای قاطع یک منتقل شدند و آرایش جدیدی در اردوگاه عنبر شکل گرفت از طرفی با تعویض اسرای قطع نخایی و بازگشت آنها به میهن اسلامی وهمچنین با ترخیص اکثر اسرای مجروح عملیات های والفجر، تعدادی از آسایشگاه های قاطع یک نیز خالی شد و اتاقهای بیمارستان به دو آسایشگاه تقلیل یافت وانگهی خود عراقی ها نیز پی برده بودند که وجود این نا همگونی فکری و اعتقادی بین اسراء تنش بین آنها را زیاد خواهد کرد لذا ضمن انتقال عده زیادی از این افراد به آسایشگاه های قاطع یک ، در صدد برآمدند که در سطح آسایشگاه های قاطع دو و سه هم دست به تغییراتی بزنند و ترکیب جدیدی را ایجاد نمایند وبدینسان در قاطع سه و در اوائل سال 1363 دورانی که من از آن به دوران حکومت عبدالرحمن ( نگهبان عراقی ) تعبیر می کنم آغاز شد.
در این دوران محدودیتها به حداکثر رسید و هرگونه ارتباط و تجمع اسراء و لو در حد چند نفر ممنوع اعلام شد هرگونه تماس به هر شکل ممکن بین قاطع دو و سه بشدت کنترل می شد پشت دیواروپنجره آسایشگاههای قاطع دو محوطه قاطع سه قرار داشت از این رو گاهی اتفاق می افتاد که برادران قاطع دو از پشت پنجره های آسایشگاه با دوستان قاطع سه که در حال قدم زدن در محوطه بودند ارتباط کلامی برقرار می کردند و یا جزوه یا نوشته ای را رد و بدل می کردند که با این کار در زمان عبدالرحمن به شدت برخورد می شد و عواقب خیلی بدی را برای متخلفین در پی داشت البته بعدها پنجره آسایشگاهها با بلوک سیمانی بسته شد و این ارتباط ناچیز هم تقریبا” قطع شد.
برگزاری هرگونه مراسم سیاسی و مذهبی مثل نماز جماعت و سخنرانی و دعا و عزاداری و جشن و تئاترو سرود از ابتدا ممنوع بود ولی گاهی بنا به مصالحی عراقیها چنین وانمود می کردند که متوجه برگزاری این مراسم نشده اند اما در زمان عبدالرحمن تصمیم جدی بر این بود که واقعا” از برگزاری هرگونه مراسم جلوگیری بعمل آید حتی افراد یک آسایشگاه نیز این اجازه را نداشتند که در زمان داخل باش چند نفری با هم جلسه و نشست جمعی داشته باشند مکان نشستن و خوابیدن افراد در داخل آسایشگاه هم توسط عبدالرحمن تعیین می شد و چنانچه کسی از این امر تخطی می کرد با عبدالرحمن طرف بود در آرایش جدید تقریبا” در هر آسایشگاه یکی دو نفر را قرار داده بود تا در صورت لزوم اخبار داخل آسایشگاه را در اختیار او قراردهند لذا با وجود این افراد تقریبا” ازحضور دائمی درداخل قاطع بی نیاز بود با این حال گاهی در ساعات مختلف شبانه روز برای اطلاع از اوضاع و احوال آسایشگاهها از پشت پنجره ها سرکشی می کرد این موجود عجیب علی رغم اعمال ضد انسانی خود بشدت ادعای مذهبی بودن می کرد و تقریبا” در این زمینه هیچکس را قبول نداشت و در حد خودش ملایی به حساب می آمد نماز می خواند و روزه می گرفت و اهل بحث و مجادله متعصبانه در رابطه با مسائل مذهبی و آیات قرآنی بود و به گمان خودش ، مأمور به ارشاد اسراء بود در سالهای اخیر با ظهور تفکرات تکفیری مثل داعش خیلی یاد عبدالرحمن می افتم او همانند اسلاف و اخلاف پلیدش ما را مجوسی می پنداشت و با همین ذهنیت با ما سخن می گفت.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید