راوی : محمد حسن کافی

در کنار این گروههای دوستانه تمام افراد آسایشگاه به شش گروه نظافتی تقسیم شده بودند که هر روز یک گروه مسئولیت نظافت و انجام امور خدماتی آسایشگاه را به عهده داشت گروه نظافت موظف بود علاوه بر جارو کردن پتوها و طی کشیدن کف آسایشگاه ، سطل ادرار را خالی نموده و آن را خوب بشوید و در آفتاب قرار دهد و همچنین حبانه و سطل آب را برای استفاده در زمان داخل باش پر از آب کند و تشت زیر حبانه را هم بشوید و سهمیه نان و چای آسایشگاه را از آشپزخانه بگیرد و کلا” تمام امور مربوط به نظافت در آن روز به عهده گروه نظافت بود همچنین درهر آسایشگاه شش ظرف غذا وجود داشت که به آن { قُصعه } گفته می شد قصعه ظرفی مانند دیس گود بود که در طرفین آن دو دسته قرار داشت و هر یک از این ظروف متعلق به یک گروه نظافت بود مسئول غذای هر گروه موظف بود در زمان اعلام ارشد قاطع به جلوی محوطه می رفت و به همراه مسئول غذای سایر آسایشگاهها برای گرفتن سهمیه غذا به آشپزخانه اعزام می شد پس از گرفتن غذا واعلام داخل باش و بسته شدن درب آسایشگاه و گرفتن آمار توسط سرباز عراقی اعضای گروه دور قصعه می نشستند و با هم غذای خود را می خوردند. البته نحوه انجام امور نظافتی آسایشگاهها و اخذ سهمیه غذا و نان و صرف غذا در طول اسارت تغییرات زیادی داشت که در جای خود به آن خواهم پرداخت.
سهمیه نان یک اسیر در طول شبانه روز دو عدد و حداکثر دو و نیم عدد نان { صَمون } بود عراقیها به نانی که برای تهیه ساندویچ طبخ می شود صمون می گویند اما نان صمونی که در ارتش عراق پخته می شد هیچ شباهتی به نان ساندویچ نداشت یک کف دست نان که وسط آن کاملا” خمیر و غیر قابل استفاده بود بهتراست ابتدا عبارت غیر قابل استفاده را توضیح دهم اکثر اسرا پس از اسارت و ورود به اردوگاه ازسهمیه غذای خود سیرنمی شدند و واقعا” ماهها بلکه سالهای اول اسارت تقریبا” همیشه احساس گرسنگی می کردیم وانسان گرسنه برای سیرکردن شکم خود زیاد به خوب یا بد بودن غذای خود توجه نمی کند یعنی تقریبا” از فرط گرسنگی هرچه به او بدهند را می خورد این نانهای صمون ارتش عراق آنقدر خمیر داشت که در بدترین شرایط گرسنگی هم قابل خوردن و استفاده نبود وقتی سهمیه نان خود را می گرفتیم قسمت زیر و روی نان را که نسبتا” پخته بود را جدا می کردیم و وسط آن که کاملا” خمیر بود را به دور می انداختیم اوایل اسارت بعضی از بچه ها قسمتهای بهتراین خمیر را جدا می کردند و در آفتاب خشک می کردند تا بتوانند با خوردن خمیر خشک شده مقداری از گرسنگی خود را بر طرف کنند اما خوردن همین خمیرهم برای معده ها مشکل آفرین بود البته پس از چند سال معده ها به همین حجم غذا عادت کرد وعلیرغم ضعف عمومی جسمی دیگر مثل سالهای اول احساس گرسنگی شدید نمی کردیم ناگفته نماند درزمستانها که برای گرم کردن آسایشگاه دوعدد چراغ علاءالدین با سهمیه نفت محدود به هر آسایشگاه می دادند از فرصت استفاده می کردیم و با استفاده از این خمیرها و اندکی شکر یا خرما چیزی شبیه حلوا درست می کردیم ولی بطورخلاصه بیش از نیمی از سهمیه نان غیرقابل استفاده بود وهر اسیرمی بایست همین سهمیه نان خود را برای سه وعده غذای صبحانه و ناهار و شام تقسیم بندی می کرد بعضی از بچه ها هم خمیرهای نان را خرد می کردند و به دور از چشم نگهبانهای عراقی در اطراف سیم خاردارها می پاشیدند تا گنجشکها و پرندگان از آن تغذیه کنند.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید