نویسنده : هاشم زمانزاده

ممد اومد هر سه گروه رو دور هم جمع کرد و طی یک تحلیل شامل و حامع و به قول معروف « ما قل و دل » علت ادغام نیروها و تشکیل سه گروه رو واسه ی همه بیان کرد

ماموریت هر سه تا گروه حفظ و نگهبانی از شهر و خیابونا و خونه های مردمه؛ حتی رد پای پوتین یک عراقی نباید رو آسفالتای داغ خرمشهر بمونه ؛ و وظیفه دیگه مون ؛ انجام عملیاتای درون شهری و خونه به خونه است

و در صورت لزوم «حتی با دست خالی»

🥸برادر احمد : شما و بچه هات گروه اول هستین که وارد میدون نبرد میشین

😎برادر جواد : شما و نیروهای تحت امرت به عنوان کمکی و پشتیبانی واسه گروه اول

🤓برادر رحیم : شما و بچه هاتون؛ فعلا در حال آماده به رزم و استراحت باشین تا بعدا

بعد با دست زد روی شونه آقای عیدی و با لحن مهربان و اما ریاستی به جواد عزیزی گفت : ای جوونم با شما ؛ پر قدرت و جوان

و عیدی شد عضو گروه پشتیبانی جواد آقا

۲۹ شهریور سال ۵۹ بود ؛ که صدای آتش و بوی دود لحظه به لحظه به خرمشهر نزدیکتر میشد؛ به قول دولت ایران؛ ما زمین میدادیم و زمان میگرفتیم.

ساعت چهار بعد از ظهر بود که از مقر سپاه حرکت کردیم و ساعت پنج به پاسگاه مرزی مومنه رسیدیم

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید