راوی : سیدمحمد میرمسیب

وای از ان شب که چه بلایی سرمن اوردند ومن چه بلایی سرشان اوردم ان شب که هندوانه زیاد خوردیم من تقسیم نگهبانی کردم وخودم را اخرین نفر گذاشتم وبه پاس بخش گفتم دوساعت به دوساعت از روی اسامی بیاید صدا بزند وبرای نگهبانی ببرد وخوابیدم انها از قبل هماهنگ کرده بودند که این کار را بدون سروصدا انجام دهند و من در خواب عمیق تا اینکه نوبت نگهبانی به من رسید وقتی پاس بخش امد و صدایم کرد امدم از جا برخیزم که تمام لباس وجایم خیس بود شوکه شده بودم به پاس بخش گفتم تو برو من چند دقیقه دیگر می ایم پایین وقتی پاس بخش رفت نگاه کردم دیدم همه خوابن نگو خود را بخواب زده بودند ومن تمام پتو و متکا را لوله کردم در گوشه ای گذاشتم و خیس اب رفتم سورا موتور شدم وبا پاس بخش به جای نگهبانی رفتم و تقریبا با موتور سواری لباسم کمی نم داشت وتا طلوع افتاب میلرزیدم وقتی نگهبانی من تمام شد امدم دیدم پتو هایم را روی تانکری انداخته بودند تا در افتاب خشک شود ووقتی داخل اطاق شدم همه خندیدند ومتوجه شدم دیشب نقشه کشیده بودند یک پارچ اب گرم داخل جای من خالی کنند ومن که خسته بودم بیدار نشده بودم تصمیم گرفتم کمی به عقب برگردم وتلافی کنم اخه من تازه تقریبا خوب شده بودم ونقشه کشیدم در تمام برنامه ها که سر گروه بودم بی نظمی خواصی ایجاد کنم و از همان روز شروع کردم به تلافی صبح وقتی که باید گروه اماده می شدند برای عملیات من در حمام بودم و ساعتها گروه معطل من می شد و هر کاری می کردم که پای گروه بی انضباط نوشته شود تا کار به جای بالا کشید و مسئول قرار گاه مرا خواست و گفت ما گروه را بخاطر تو تنبیه می کنیم چرا ارام نیستی بایدسر گروهی را حتما از تو بگیریم تا ارام شوی گفتم شاید اینجوری بدتر شوم ان وقت مجبورید عذرم را بخواهید ومرا اخراج کنید واقعا بچه ها از این وضع خسته شده بودند و گله مند مسئول قرار گاه گفت ما باکسی شوخی نداریم واگر کسی بخواهد اخلال در نظم ایجاد کند فقط اخراجش نمی کنیم بلکه قضایی هم میشود گفتم اولا شوخی دارید از نوع خوب هم دارید اگر نداشتید نیروهای قدیم نیروی جدید رااذیت نمی کرد وشب اول نگهبانی پاچ اب داخل جایش رها کنید که سر نگهبانی در این هوای سرد بلرزد وجایش رادرمقابل دیدگان بگذارید که یعنی این دیشب کار بدی کرده وجایش درجبهه نیست دوما مرا از قضایی نترسان که اصلا نمیترسم وقتی مسئول قرار گاه متوجه جریان شد گفت اگر گروه به گناه خود اعتراف کند و عذر خواهی کند می بخشی گفتم بله به شرط این که تا پایان این دوره بامن خوب باشند و مرا اذیت نکنند مسئول همه گروه را جمع کرد و ضمن سخنرانی گفت ما از شوخی بدمانمی اید اما بشرطی که طرف مقابل بداند این شوخی می باشد و شوخی باید جوری باشد که همه با هم بخندندنه همه به یک نفر بخندد که این استهزا می شود وبادید عذر خواهی شود متوجه شدم شما شخصی را استهزا کرده و در رختخوابش اب رها کردید و بعد جایش را در مقابلش روی تانکر انداختید تا او بیشتر شرمنده شود و این غیر قابل بخشش من اسم نمی اورم اما ان گروه ضمن حلالیت باید دل این جوان تازه وارد را بدست بیاورد که اگر خدایی نکرده رفت و شهید شد تا اخر عمرتان حسرت نخورید که ای کاش تا زنده بود حلالیت خواسته بودیم من دیگر حرفی ندارم فکر میکنید ایا عذر خواهی کردند و دل مرا بدست اوردند….

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید