راوی: مرتضی تحسینی

ممنوعیت استفاده از خودکار و کاغذ

چند سال اول اسارت استفاده از خودکار و حتی یک مداد نیمه کاره و یا تکه ای کاغذ ممنوع بود و فقط و زمانی خودکار داشتیم که هیئت صلیب سرخ برای سرکشی وارد اردوگاه می شد و برای نوشتن نامه بین هر آسایشگاه به تعداد محدودی خودکار توزیع می کرد. دو، سه روزی که صلیب سرخی ها حضور داشتند و ما در این مدت خودکار در اختیارمان بود، نهایت استفاده را از آن می بردیم. پس از اینکه نوشتن نامه ها به اتمام می رسید، می بایست به همان تعداد خودکار تحویل شان میدادیم.
ما که تعدادی خودکار به طور مخفیانه در آسایشگاه نگه می داشتیم، مغزهای خالی را با مغز خودکارهایی که می دادند عوض می کردیم و به اینصورت همیشه خودکار پُر داشتیم و از آن برای نوشتن ادعیه و … استفاده می کردیم. کاغذ را هم از پاکت سیمان، پاکت سیگار و کاغذهایی که توسط ارزاق بسته بندی شده و مواد
شوینده به آشپزخانه می آوردند، به دور از چشم بعثی ها تهیه می نمودیم.
خاطرم هست یکبار وقتی از اقای اکبر عراقی مدادی به اندازه ی دو بند انگشت پیدا کردند، آنچنان بیرحمانه شکنجه اش نموده بودند که به صورت چهار دست و پا به آسایشگاه برگشت.
یک روز هم نگهبان ها ریختند تو آسایشگاه و پس از کلی تفتیش وسایل شخصی مان، از جیب پیراهنی که در کیسه ام بود، یک خودکار پیدا کردند. سعید، ارشد نگهبانان قاطع ۳، از اسمی که روی پیراهن بود فهمید که خودکار مال من است. من که منتظر عکس العمل از سوی او بودم دیدم خودکار را گذاشت داخل جیبش و به
کسی در این مورد چیزی نگفت.
فردای آنروز رفتم سراغش تا شاید با ترفندی بتوانم خودکار را از او پس بگیرم. وقتی خودکار را خواستم، در حالیکه ابرو در هم می فشرد، با تعجب گفت: خوب میدونی اگه از کسی خودکاری پیدا کنیم به شدت کتکش میزنیم! حالا تو با این حال اومدی ازم خودکار میخوای؟!
گفتم: تو که خبر داری من از خودکار (1) فقط برا کشیدن مدل روی پارچه و برش دادن استفاده میکنم!
جواب داد: میدونم ولی
خودکار داشتن برا اسرا ممنوعه. دیگه اصرار نکن و برو.
اما چند سال آخر اسارت ممنوعیت استفاده از خودکار و کاغذ لغو شد و صلیب سرخ هنگام سرکشی به اردوگاه، تعدادی قلم و کاغذ در اختیار اسرا قرار داد. پس از آن بود که کلاس های آموزشی رونق بیشتری گرفت.

*پي نوشت:*
1. من از آن خودکار خیلی استفاده ها کرده و دعاهایی براي بچه ها نوشته بودم.
و درضمن خط هایی می نوشتم که از اساتید همچون آقای غلامحسین کهن و اقای رضاپور و.. هم خط ثلث و نستعلیق و انواع خط ها را تدريس می کردند یاد گرفته بودم

*ادامه دارد…*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید