راوی: مرتضی تحسینی

*اسرای بیسواد*

با ورود اسرای جدید به اردوگاه، عراقی ها می آمدند و پس از نوشتن اسم و فامیل، سئوالاتی در مورد سن، کار و میزان تحصیلات، از اسرا می کردند. بچه ها هم سر به سرشان می گذاشتند و با پاسخ های بی سر و ته و الَکی، آنها را می پیچاندند.
روزی عراقی ها برگه هایی بین اسرا توزیع کردند و گفتند: بنویسید ببینیم کارِتون تو ایران چی بوده؟عده ای چیزهای خنده داری می نوشتند. مثلاً یکی نوشته بود من در ایران سطل توالت خالی می کردم!یا دیگری نوشته بود سطل زباله خالی می کردم و یا از سواد بچه ها سؤال می کردند که بعضی ها می نوشتند بی سوادیم! پاسخ های این چنینی اسراء احتمال سوء استفاده ی تبلیغاتی دشمن را در بر داشت.
بنابراین یکی از ارشدهای ایرانی اردوگاه با اسرا صحبت کرد و گفت: اینقدر نگید ما بی سوادیم! چون ممکنه دشمن تبلیغ کنه که ایران همه ی بی سوادها رو به جبهه میفرسته! اگه با سواد بودند هیچ وقت به جبهه نمی اومدند!
این حرفها باعث شد دفعات بعدی که بعثی ها برای سئوال آمدند، بچه ها راستش را گفتند…
ولی عده ای این بار سطح تحصیلات شان را بالاتر از حد واقعی می گفتند…

*ادامه دارد…*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید