خاطرات زنده یاد شهاب رضایی مفرد

آغاز راه

با تزریق این آمپول برای کسی رمقی نمی ماند تا بتواند دست به کاری بزند چند روزی طول می کشید تا به حالت طبیعی بر می گردیم
می گفتند این یک واکسن برای پیشگیری بیماریهایی مانند دیفتری ، کزاز و سیاه سرفه است اما من چند سالی که در اردوگاه عنبر بودم کسی را ندیدم که از طرف دولت بعث صدام تحت درمان قطعی قرار بگیرد مگر افرادی که احتمال می دادند با کمترین هزینه مداوا می شوند حالا چطور می شد باور کرد این واکسن برای جلوگیری از عزاداری نیست و اهداف درمانی دارد
مثلا اگر کسی سکته می کرد بقدری به او بی توجهی می کردند که یا خود بخود خوب می شد و یا اینکه می مرد
آمپول های گاوی هم یک نوع باز دارندگی بود هر چه فکر می کنم یک نکته ی مثبت در رفتار بعثی ها به یاد بیاورم به یادم نمی آید و اگر هم افرادی پیدا می شدند که رفتار انسان دوستانه داشتند رفتارشان مقطعی بود و زودگذر

ادامه دارد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید