راوی : مجید شایان

صبح روز ۱۲ دی ۱۳۶۱( مطابق با ۱۷ ربیع الاول 🌺ولادت پیامبرص و امام صادق ع) فرا رسید و دوستان اعلام نماز صبح و پس از آن دعای فرج و قران با ترجمه توسط برادر عبدالمطلب رشیدی و مولودی زیبای حسین مظلوم(۲ گل خاندان نبوت و ولایت خوش آمدید)ما را بسیار شاد و سروحال کرد.ساعت ۷/۳۰ صبح طبق معمول ورزش و دویدن سربازان دیوانه و فراری و صبحانه و ساعت ۸/۳۰ سید صلاح برایمان چند آبنبات آورد و میلاد پیامبر (ص) و امام صادق(ع) را به ما تبریک گفت: ما هم به او تبریک گفتیم و ۲ لیوان ساخته شده از شیشه های سان کوئیک را به او هدیه دادیم ، که بسیار خوشحال شد و گفت : یکی را برای همسرم می برم، و به آشپزخانه رفت و برایمان بشقابی پر از بیسکوئیت آورد ، از او تشکر کردیم و برایش آرزوی فرزندی سالم را از خداوند متعال طلب کردیم.🙏 آن روز زال محمد آمد و پانسمان اکثر دوستان اسیر را عوض کرد و پاتک حسابی هم به وسایل پانسمانش توسط دوستان صورت گرفت که اصلا متوجه نشد و رفت ، آن روز ناهار چلو گوشت بود و جبار برایمان غذا آورد و گفت: غذایی برایتان آوردم که در ایران خوابش را ندیده اید، همه ۶ نفرمان به حرفش با صدای بلند خندیدیم و گفتیم : خجالت بکش و دیگر از این حرف های مضحک نزن ، ما این گوشت های یخ زده شما را جلوی سگ و گربه های ایرانی هم نمی گذاریم ولی اینجا اسیر و مجبوریم تا زنده بمانیم، خیلی ناراحت شد، بعداز ناهار و جمع کردن ظرف ها کنار تختم نشست و گفت: دوستانت راست می گویند!!؟ ولی رادیو عراق می گوید : در ایران قحطی آمده و هیچ چیز گیر نمی آید ، به او گفتم: بله دوستانم راست می گویند، تو که آدم عاقل و بالغی هستی چرا گول رادیو را می خوری؟.

ادامه دارد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید