راوی: مرتضی تحسینی

خطاطی در اسارت
یکی از مهمترین کارها و سرگرمی ها در اسارت یادگیری و تمرین خط بود که توسط اسرای خطاط آموزش داده می شد. (1) بعضی ها خط ریز، بعضی درشت و یا حتی خطاطی روی پارچه هم می کردند و هرکس که خطاطی یاد می گرفت آن را در جهت یادگیری دیگران، نوشتن دعاهای مختلف و… استفاده می کرد.
به دلیل کمبود، ارزش کاغذ خیلی بیشتر از این بود که روی آن خط تمرین کنیم و سپس دور بیندازیم. بنابراین فکری به ذهنمان رسید. به این طریق که مقواهای استفاده شده را در ابعاد کوچک و بزرگ در اندازه های ورق A4 و A5 می بریدیم و روی آن را با پارچه ی لباس های کهنه ی سیاه و یا تیره می پوشاندیم سپس به همان اندازه به یک طرف مقوا نایلونی که خشک و ضخیم نباشد می دوختیم و بعد پارچه را آغشته به روغن می کردیم. دو، سه ساعت می گذاشتیم تا روغن خوب جذب پارچه شود. نایلون که روی پارچه قرار می گرفت دستمان را آن قدر روی نایلون می کشیدیم تا آن هم روغنی شده و رنگی تقریباً سفید به خود بگیرد. در این صورت بوسیله ی قلمی که از چوب باریک تهیه شده بود می توانستیم بر روی آن بنویسیم. وقتی هم صفحه پر می شد، نایلون را بلند کرده و دوباره می چسباندیم و از نو روی آن می نوشتیم.
خوب خاطرم هست یک بار نمی دانم آفتاب از کدام سمت درآمده بود که عراقی ها برای اولین و آخرین بار به ما، ماهی دادند و من از روغن آن به نایلون زدم. مدتی که گذشت بوی خیلی بد و زننده ای پیدا کرده بود. بچه ها نزدیکش که می شدند، دماغشان را می گرفتند ولی برای این که خط تمرین کنند بوی آن را تحمل می کردند.

*پی نوشت:*
1. ازجمله اسرای خطاط، برادرانِ رضاپور بودند و همچنین اقای غلامحسین کهن که من خط را نزد او یاد گرفتم.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید