راوی:مجید شایان

حال کمی به وضعیت دوستان مجروح در اتاق اسیران ایرانی بپردازیم : علی سلگی اهل نهاوند از ناحیه پا ها و پهلو زخمی شده بود که توسط سید صلاح و طاهر( پانسمان چی عراقی اهل کردستان عراق) هر ۲ یا ۳ روز پانسمان می شد . و مجتبی بیک محمدی اهل تهران که تیر به لگن ایشان اصابت کرده بود و یکی از پاهایشان کمی کوتاه شده بود و وزنه های سنگینی با ریسمان به پای ایشان متصل نموده بودند ، علی جوادی هم که تیری به پا و تیر دیگر به گوشش اصابت کرده بود و صداهای ما را نمی شنید و رسول اسکندر ترکش به سر و دستشان اصابت نموده بود و عبدالمطلب رشیدی هم تیری در گوش با صورت ورم نموده داشتند ، خودم هم با ۲۸ ترکش نارنجک اسرائیلی سمت راست بدن که یکی از آنها در سرخرگ پا وارد شده بود ، بستری شده بودم. هر چند روز یک بار یک نفرمان را به بیمارستان اصلی الرشید برای رادیولوژی یا معاینه دقیق می بردند ، برای این کار ما را روی ویلچر می نشاندند واز حیاط ۲۰۰ متری خارج می شدیم ، دست راست وارد باغ بزرگی با درختان بلند و زیبا شده و پس از ۱۰۰ متر وارد بیمارستان اصلی الرشید بغداد با مراجعین نظامی و شخصی می شدیم ، پرسنل بیمارستان اکثرا مرد بودند ولی افسران زن متخصص در بیهوشی و رادیولوژی و فیزیو تراپی هم داشتند. افسران زن بیشتر از نظامیان مرد به ما توهین می کردند ولی چاره ای جز سکوت نداشتیم.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید