راوی: احمدعلی قورچی

منبع: سایت روزنامه ایران
سال ۱۳۶۷ اتفاقات نادری در اردوگاه اسیران ایرانی کمپ هشت عنبر رخ داد که اسیران آن اردوگاه تا پایان عمر آن را فراموش نخواهند کرد. اکنون با گذشت ۲۹ سال از آن ماجرا تا به حال در هیچ کجا به طور کامل به آن شکنجه ها پرداخته نشد تا جهانیان حتی گوشه ای از مظلومیت اسرای بی گناه ایرانی را بدانند. آن زمان دنیای غرب که همیشه دم از حقوق بشر می زند دست جلادان صدام تکریتی را باز گذاشت تا شقاوت و بی رحمی و گستاخی خود را به تمام معنی بر سر اسرای ایرانی به اثبات برسانند. هرچه تا امروز این شکنجه ها از دنیا پنهان مانده اما دیگر وقتش است همه بدانند که اسرای بی دفاع در چه وضعیتی قرار داشتند و چگونه با صبر و شکیبایی و ایمان به خدا و ائمه اطهار(ع) روزهای سخت و طاقت فرسای اسارت را با سربلندی سپری کردند. برای صحت و سقم این اتفاقات من و تمامی عزیزانی که در این ماجرا شخصاً دخیل و مورد شکنجه های دردناک بودیم اعلام آمادگی می کنیم تا آن خاطرات تلخ را مرور و روایت کنیم. از طرفی همه ما درخواستی از مسئولان صدا و سیما داریم تا موقعیتی را برای عده ای از ما فراهم کنند تا به صورت مفصل تر به این موضوع بپردازیم. با این حال من باتوجه به وظیفه ملی و دینی خود از این فرصت استفاده می کنم و در این زمینه تا آنجا که می توانم وقایع را برایتان بازگو می کنم هرچند که من هم مثل بقیه افراد طی این سال ها گوشه هایی از این ماجرا را به فراموشی سپرده ام.

فرمانده بعثی مغرور و متکبر اردوگاه به نام سرگرد مفید بعد از اینکه با شکنجه ها و قطعی آب و برق گاه و بیگاه موفق نشده بود مانع از اجرای فرایض دینی و مذهبی و اعتقادات قلبی اسرا شود بعد از دو سال نهایتا به اقدامی عجیب و غریب دست زد و آخرین حربه و نقشه شوم خود را بعد از یکماه روزه گرفتن و ضعیف شدن اسرا که تاب و توانی نداشتند در روز عید فطر اجرایی کرد.
آن روز بچه ها در حال خوشحالی کردن و تبریک گفتن روز عید فطر بودند که عراقی ها حتی چشم دیدن شادی اسرا را نداشتند برنامه ای چیدند تا شادمانی ما به کاممان تلخ شود. به همین دلیل در آن روز شخص معلوم الحالی را اجیر کرده و یکی از آزادگان به نام *جعفر اطهری* که روی سکوی طبقه دوم نشسته بود را به پایین پرت کردند. خوشبختانه او به طناب لباس ها برخورد کرد و نهایتاً با کمر به زمین خورد. کمرش بدجور آسیب دید طوری که تا الان هم از این درد شدید رنج می برد. این اتفاق بهانه درگیری شد و نگهبان ها با برنامه ریزی قبلی که داشتند سریع سوت داخل باش را زدند. در مرحله اول ۱۶ ارشد آسایشگاه را جدا کرده و به زندانی که گنجایش سه یا چهار نفر را داشت بردند. همه آنها را در آن سلول کوچک جای دادند و به قصد کشت و بدترین وضع شکنجه شان کردند.
از جمله این ارشدها علیرضا پورقناد از اهواز، عبدالرضا آل کجباف، عبدالعلی قپانچیان، رحیم عبداللهی و مرحوم عبدالرضا فاطمی مقدم از دزفول بودند.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید