راوی : سیدمحمد میرمسیب

از صبح برنامه ریزی کردم وقتی امار گرفتند وبیرون باش زدند باسرعت زیاد بروم دستشویی تو نوبت بعد بیایم کمی نرمش تا صبحانه بعد ان بیایم کمی فوتبال بازی وبعد یک دوش گرفته بیایم سر کلاس قران یا نهج البلاغه و عربی تا ظهر که داخل باش وامار گرفتند بعد در داخل اسایشگاه کمی استراحت نهار ونمازویک کلاس دیگر تا ازاد باش عصر کمی قدم بزنم بادوستان باشم با هسته خرما یا تسبیح درست کنم یا با سنگ انقدر ان را صیقل بدهم تا بتوانم از ان چیزی درست کنم بعد داخل باش که شد اماده کتاب خواندن یا قران تا نماز وشام وبعد به گپ وگفت تا خاموشی البته بعضی مواقع این تقسیم بندی ها عوض می شد و جایش را به جلسه سخنرانی ارشد اسایشگاه میداد یا سرود ویا تاتر ولی همیشه اینطور نبود بلاخره باید در شرایط اسارت برنامه ریزی می کردم ویاد ندارم در طول اسارتم بدون برنامه با شم

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید