راوی : سیدمحمد میرمسیب

روز اول اسارت ما در اردوگاه بسیار برایمان عجیب بود وتاکنون چنین فضایی را تجربه نکرده بودیم هرکس به یک لهجه ای صحبت می کرد اصفهان شیرازی یزدی مشهدی وحتی زبانها لری ترکی عربی وواقعا لذت بخش بود یک ایران از لهجه و زبان انجا بودند وما با انها صحبت میکردیم عراقیها روی ما حساس شده بودند و می گفتند ما شما را داخل خاک عراق اسیر کردیم پس شما متجاوز هستید وحسابتان از بقیه جداست و سطل رنگی اوردند و مارا به صف کردند و با رنگ یک علامت دایره داخل ان ضرب در گذاشتند ومجاز بودند که هرموقع که دلشان خواست مارا اذیت کنند و من یادم به خوابم افتاد عجب تعبیری شد خوابم بعد از ان تصمیم گرفتم برای خود برنامه ریزی کنم وطبق برنامه هر روز به کارم برسم از بازی فوتبال گرفته تا درس و بحث و همه چیز و اسارت خود را تبدیل به یک خانه وخانواده کنم بودن ازادی وشروع کردم به برنامه چیدن و باید طبق برنامه پیش می رفتم چون اگر برنامه ریزی نمی کردم نمی تونستم درست زندگی کنم
ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید