راوی:حسین رحیمی

یک سرباز عراقی در اردوگاه بود که اصلا ظاهری شبیه عراقی ها نداشت. پوست و موی سفیدی داشت و از رفتارش معلوم بود فساد اخلاقی دارد. بین ما ملقب به تخم روسی بود . نمیدانم اسم واقعیش خالد یا چیز دیگری بود.بزرگترها همیشه سعی می کردند هوای کوچکترها را داشته باشند. مثلا وقتی می گفتند باید دستشویی ها را تمیز کنید افراد بزرگتر سریع داوطلب می شدند تا بچه ها مجبور نباشند بروند. به بچه ها گفته بودیم هیچ وقت برای چنین کارهایی داوطلب نشوند. به مامور صلیب سرخ گفتیم چنین سربازی در بین عراقی ها هست که بسیار پست و حیوان صفت است و فساد اخلاقی شدیدی دارد. مترجم که از افسران اسیر خودی بود گفت اگر عراقی ها از این مسئله بو ببرند برای شما خیلی بد می شود ، با توجه به اینکه روی شما حساسیت هایی وجود دارد. گفتیم اشکال ندارد چون این سرباز عراقی به معنای حقیقی شرافت ندارد. مامور صلیب سرخ هم این موضوع را با عراقی ها مطرح کرده بود و آنها هم به منظور نگهبانی آن سرباز را به بیرون از اردوگاه منتقل کردند. البته عراقی ها عقده گشایی نیز کردند.وارد آسایشگاه ۱۹ شدند و مرا به حمام قاطع ۲ بردند.آنموقع هنوز محوطه قاطع ها از یکدیگر جدا نشده بود.مرا وارد حمام کردند و شاکر دستهای مرا از پشت گرفت و سرباز عراقی یا همان تخم روسی به شدت تا توان داشت سیلی به گوش من نواخت که حالت بیهوشی به من دست داد و از پرده های گوشم خون بیرون آمد که آثارش بعد از آن روز هنوز وجود دارد. عراقی ها متوجه شدند سر مسایلی این چنین به هیچ عنوان کوتاه نمی آییم. و من دیگر بعد از این قضیه آن سرباز عراقی را ندیدم

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید