راوی : هاشم زمانزاده
🍄 مرداد ماه سال ۱۳۶۱ ؛ تحرکات عراقیا ؛نشان از این داشت که قراره اونورسیم خاردارایه اتفاقاتی بیفته که مربوط به اینورسیم خاردارا بود
درب بزرگ اردوگاه باز شد و یه نفر با لباس مرتب و منظم و یک چوب زردباریکی که به دست راستش بود وارد شد؛ سربازا دور و ورش جولان میدادن و جلاد اردوگاه رومادیه و عنبر(سروان محمودی )پشت سرش با خنده های کثیف شیطانیش قدم نحسش رو به خاک عنبر میگذاشت و اون فرمانده جدید اردوگاه الانبار
🕷سرگرد ناجی ابراهیم عبدالله🕷
🍄او هم آمد تا آنچه راحزب منفور بعث در مورد زندگی و افکار اسرای ایرانی به فرماندهان عراقی دیکته کرده بود به اجرا بگذارد ؛ اما اتحاد و انسجام سربازان خمینی و ضعف مدیریتی اش او چند صباحی بیش
مهمان عنبر نبود و جایش را به فرد دیگری به نام”محمد احمد عوید”داد
🍄بعضی از گشایشهابرای عنبریون
در دوران این فرمانده عراقی ایجاد شد ؛او درجاده ای قدم نهادوحرکت کردکه حکومت عراق تاب حضورش را نیاورد و در کمترین زمان حضور یک فرمانده عراقی ؛ به آغوش گرم و داغ جبهه ها برگشت.
🕷و فصل جدیدی در اردوگاه عنبر شروع گشت با ورود و حضور یک شکنجه گر ماهر و قهار که به جرآت میتوان گفت؛ جان و تن تمام اسرای عنبربا لوله های آب ودسته کلنگ ها وچوب وکابل وسنده هایش آشنایی دارد و او نامش …………………
خواهیم آمد