راوی : مجید شایان

روز ۱۷ آذر ۱۳۶۱ بعد از نماز صبح چند آیه از قران کریم همراه با ترجمه فارسی خواندیم و منتظر باز شدن در ودویدن سربازان دیوانه عراقی ماندیم که اتفاق نیوفتاد و سید صلاح و طاهر با هم آمدند و پانسمان مجروحین ایرانی را عوض کردند وبطانیات( پتوهای نو )و شرشف ( ملحفه های) نو آوردند و بخاری برقی (سبه دفایه) نو آوردند و چیزهای قدیمی و کهنه را به اتاق دیگری منتقل کردند ، شب های قبل از سرما می لرزیدیم هیچ وسیله ای برای گرم کردن خودمان جز یک پتو نداشتیم، حالا به خاطر آمدن افراد صلیب سرخ نو نوا شدیم .خلاصه ساعت ۱۱ صلیب سرخ آمد و گفت: where is new p.w= اسیر جدید کجاست؟ و عراقی ها حسین مظلوم اهل مشهد را که عملیات رمضان اسیر شده بود را نشان دادند و کارت صلیب جدید به شماره ۶۵۱۸ را برایش صادر نمودند، من به دکتر صلیب سرخ گفتم : He is not new p.w او اسیر جدید نیست . He is old p.w was the mousel = او اسیر قدیمی که در اردوگاه موصل بوده .( از پشت سر دکتر (سرگرد ) و درجه دار اشاره می کردند که سکوت کنم ولی نمی دانم چرا تازه نطق انگلیسی ام باز شده بود) و موضوع درگیری سربازان عراقی و اسیران ایرانی را بازگو نمودم و گفتم: حسین مظلوم هم از افرادی است که با گرز های ۸ پر فلزی به صورتش و دست و پایش ضربه وارد نموده اند و شماره کارت صلیبش : ۴۵۱۱ است و معاینه بفرمایید هیچگونه آثار ترکش و گلوله بر بدنش نمی باشد ؛ دکتر صلیب سرخ برادر حسین مظلوم را معاینه کرد و گفته های مرا تصدیق نمود ، به دکتر( سرگرد ) و عراقی ها اعتراض بلندی نمود و دفتر خود را باز نمود و شماره۴۵۱۱ را که قبلا در عملیات رمضان ثبت نام شده به آن ها نشان داد، و از آن ها خواست بعد از رفتنشان مرا اذیت نکنند. وبا عصبانیت اتاق ما را ترک کرد . عراقی ها هم مرتب با اشاره دست برایم خط و نشان می کشیدند و به دنبال او رفتند . دوستان گفتند: فاتحه ات خوانده است. گفتم: امید به خدا فعلا نامه هایمان را به ایران و خانواده را بنویسیم. ( همه در آمپاس 😜) ……

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید