راوی : مجید شایان

روز ۲۱ آذر ۱۳۶۱ بعد از نماز صبح و قران و دعای فرج و صبحانه سید صلاح آمد و به عبدالمطلب رشیدی اهل شیراز گفت: آماده باش با ویلچر برای عکسبرداری از سر و صورت به بیمارستان اصلی الرشید بروی البته همراه ماجد ؛ جناب آقای رشیدی گفت: من پاهایم سالم است و ویلچر نیازی نیست. سید صلاح گفت: چقدر مخالفت می کنی ( فی جیش ماکو لیش)= در ارتش چرا نداریم . آقای رشیدی هم قبول کرد و با ماجد به سمت بیمارستان اصلی رفتند( البته دست فرمون ویلچر ماجد افتضاح بود و هرکه را می برد مرتب او را به در و دیوار می زد 🤪) خلاصه این قدر آیت الکرسی و صلوات فرستادیم تا موقع ناهار جناب رشیدی با چند فقره عکس رادیو لژی از جمجمه و تیری که سمت گوش چپ ایشان جا خوش کرده بود قابل مشاهده بود . البته دو تا زخم کوچک هم در پای ایشان به علت رانندگی بد ماجد برداشته بود( حواسش به خانم های پرستار پرت می شد و ویلچر به دیوار برخورد می کرد) البته بعد معذرت خواهی می کرد

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید