راوی مرتضی تحسینی

*خواب احمد اقا *

علاوه بر قرآن، کتب مختلفی جهت مطالعه و آموزش از طریق صلیب سرخ و زیرنظر بعثی ها در اختیار ما قرار می گرفت.
از جمله ی این ها، کتب درسی بود که به درخواست اسرا و به تعداد محدود از ایران می آمد و کتاب های مختلف عربی که خود عراقی ها در اختیار ما قرار می دادند، مانند: جامع الدروس عربی، صرف و نحو عربی و … . چون تعداد کتاب ها کم بود، نوبتی بین اسرای اردوگاه می چرخید! به همین خاطر، صفحاتشان از هم جدا شده و از بین می رفت.
برای جلوگیری از آن، کتاب ها را می دادند تا بدوزیم. پس از مدتی چون مشغله ام زیاد بود و کارهایی همچون: ساعت سازی، ساخت وسایل تئاتر و … انجام می دادم ، وقت کافی برای دوختن کتاب ها نمی ماند. به همین علت به درخواست یکی از دوستان به نام محمد شفیع شفیعی که همشهری و هم خرج بودیم و ارتباط صمیمی و نزدیکی با همدیگر داشتیم، تابیدن نخ(نخ ها را از باز کردن نخ زیرپوش ها تهیه می کردیم. )دوخت کتاب را به او گفتم. من می دوختم و او نگاه می کرد تا این که در مدت دو، سه جلسه یاد گرفت و شروع به دوختن کرد.
یک روز از بس کار کرد و کتاب دوخت که کمرش دچار خمیده گی و درد شدید شد. درمانگاه که بردیمش، دکتر به او پیشنهاد کرد، از آشپزخانه تخته های صاف جعبه های ارزاق را پیدا کند و یک سر آن را از پشت به گردن و سر دیگر را به شکم و کمرش ببندد تا وقتی که خوب شود. این کار را کرد تا این که به مرور حالش بهتر شد. روزی من و آقای شفیعی، برای این که نخ زود تمام نشود به اندازه ی طول آسایشگاه مشغول تابیدن آن شدیم. احمد اقا هم در وسط آسایشگاه خوابیده بود.
چون نخ دراز بود، دائما از وسط پیچ خورده و جمع می شد و ما مجبور می شدیم از دو سر، نخ را بکشیم تا صاف شود. در یکی از این پیچ خوردن ها و جمع شدن ها، نخ لای انگشتان پای احمد گیر کرد! ما که نخ را می کشیدیم ناگهان او با وحشت و سراسیمه از خواب پرید و فریاد بلندی کشید! رنگش پریده بود! گفتم: احمد چی شده؟ در حالی که نفس نفس می زد و خیس عرق شده بود، گفت: مرتضی خواب می دیدم خیال کردم که لای انگشتام ماره! لحظاتی بعد که آرام گرفت، از او بابت این کار معذرت خواهی کردیم.

*ادامه دارد…*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید