راوی: مرتضی تحسینی

اولین غذای ایرانی که خوردم

روز اول قرنطینه پس از این که حمام رفتم و دوشی گرفتم، برای صرف ناهار به سالن غذاخوری رفتم. وارد که شدم از دیدن آن همه پذیرایی و غذای رنگارنگ درجا خشکم زد. فکر کردم، خواب می بینم. اما خواب نبود با ناراحتی تمام رفتم به آشپز گفتم: چه خبره مرغ به اون بزرگی تو بشقاب گذاشتید با نوشابه و این همه مخلفات!
گفت: شما خیال می کنید به خاطر شما این غذا رو درست کردیم؟ این غذای همیشگی اسرای عراقیه که قبلاً بهشون می دادیم! حالا که شما اومدید، می دیم به شما.
با تعجب پرسیدم: واقعاً این غذا رو می دادید به اسرای عراقی؟!
گفت: آره به خدا.

*پی نوشت:*
1. در طول اسارت عراقی ها به هیچ کس نوشابه نداده بودند. فقط زمانی که من و دو اسیر مجروح دیگر را به بیمارستان الرشید بغداد می بردند، در بین راه به هر کدام یکی دادند.
ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید