راوی:حسین رحیمی
بیشتر اسرای اردوگاه عنبر را مجروحان تشکیل می دادند. کمیسیون صلیب سرخ در اردوگاه تشکیل شد و بسیاری از اسرا به این کمیسیون مراجعه نمودند و در دسته بندی های مختلفی قرار گرفتند. بعد از اینکه اسمم در لیست صلیب سرخ قرار گرفت اظهار کردند طبق کنوانسیون ژنو اسرای مجروح و معلول حداکثر بعد از ۶ ماه باید آزاد گردند. بعد از یکسالی که از این ماجرا گذشت یک کمیسیون تشکیل شد که در آن پزشکان عراقی و خارجی حضور داشتند. پزشکان همه مجروحین را کامل معاینه کردند. به مجروحان سه درجه A و B و C اختصاص دادند. اگر کسی درجه A می گرفت باید هر چه سریعتر آزاد می شد. اگر درجه B می گرفت در مرحله بعد آزاد می شد و اگر درجه C می گرفت آخرین مرحله آزاد می گشت. پزشکان بعد از معاینه و جراحاتی که داشتم به من درجه A دادند. در گروه A به همراه تعدادی نابینا و قطع نخاع قرار داشتم. بقیه در گروه های Bو C قرار گرفتند. باز گروه A را به دو A1 و A2 تقسیم کردند. من در گروه A2 قرار گرفتم. گروه A1را در بهمن ۶۳ در واقع ۶ ماه زودتر از ما به همراه چهار خواهری که در اردوگاه بودند آزاد کردند. تعداد کمی از اسرای ایرانی در اردوگاه هایی غیر از اردوگاه ما نیز در گروه قرار گرفته بودند. عراقی ها چند بار قول آزادی دادند و خود نیز باور نمی کردیم آزاد شویم. یکی دو شب قبل از آزادی پیرمردی نیز در جمع ما قرار داشت. اهل شیراز بود و پایش از مچ قطع شده بود. به من گفت دختر دم بخت دارم و امیدوارم زنده بمانم تا بتوانم خوشبختی آنها را ببینم. همان شب دل درد شدیدی گرفت طوری که عراقی ها او را از اردوگاه بیرون بردند . صبح خبر دادند پیرمرد فوت کرده است. مشخص نشد چه اتفاقی برای او رخ داد. خدا رحمتش کند.
ادامه دارد…
روایت از جبهه تا عنبر : قسمت هشتاد و هشتم
شهرداران عنبر : قسمت چهارم
question_answer0
بیمارستان الرشید بغداد : قسمت دوازدهم
question_answer0
کمپ هشت : قسمت شصت و نهم
question_answer0
داستان من و شبهای عنبر: قسمت سیزدهم
question_answer0
مسافران عنبر : قسمت هشتم
question_answer0
روایت از جبهه تا عنبر : قسمت دوازدهم
question_answer0
بیمارستان الرشید بغداد : قسمت هجدهم
question_answer0