خاطرات زنده یاد شهاب رضایی مفرد

به سمت اردوگاه

همانطور که قبلا هم گفته بودم ما ماهیانه یک ونیم دینار عراقی حقوق داشتیم که مثل حواله یا کوپن بود که با آن از بوفه خرید می کردیم این پول ها را جمع می کردیم و در مواقع ضروری خرج بیماران می کردیم و یا در ایام عید خرید می کردیم و جشن مختصری می گرفتیم روزانه نانی به اسم صمون به عنوان جیره به ما می دادند که لایه ی رویی آن نان و بقیه اش خمیر بود و غیر قابل مصرف آن قسمت خمیری را جمع می کردیم و پس از خشک کردن می کوبیدیم و با آن آرد شیرینی و دیگر خوراکی را به صورت مختصر درست می کردیم بعضی وقت ها همان خمیر خشک شده می شد هم بکار می آمد و گره گشا می شد آن روز برای آنکه ما را به زانو در بیاورند هر چه خوراکی مثل خرما و خمیر خشک شده و آب داشتیم را با خودشان بردند
رفتارشان بطور کامل با روز قبل متفاوت شده بود می گفتند شما باعث شدید آبروی ما پیش خبر نگاران برود ما هم تلافی می کنیم و تا یک ماه از خوراکی خبری نیست خبر نگاران را جناب صدام حسین شخصا دعوت کرده بود شما رئیس جمهور محبوب ما را ناراحت کردیم و ما هم تلافی می کنیم .

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید