راوی:حسین رحیمی
بعضی اوقات برای اذیت کردن نیاز به دلیل خاصی نبود. تنبیه دسته جمعی عراقی ها دو نوع بود. یک نوع اینکه درب آسایشگاه را برای مدت طولانی باز نمی کردند و ما نمی توانستیم به کارهای روزانه خود بپردازیم ، که خود شکنجه بزرگی بود. نوع دیگر شکنجه از لحاظ غذایی بود. مقدار غذا را کم می کردند. یا طبق گفته دست اندرکاران آشپزخانه سرباز عراقی بیلی خاک داخل دیگ برنج می ریخت. چون غذای دیگری وجود نداشت مسئولین به اسرا نمی گفتند برنج با خاک مخلوط شده است. چون گرسنه بودیم مجبور بودیم برنج را با خاک بخوریم.
اوایل از لحاظ فیزیکی بیشتر اذیت و آزار می کردند. بعدها پی بردند نتیجه ای که از شکنجه روحی و روانی اسرا می توانند ببینند به مراتب بیشتر است. سالی یکی دوبار اتفاق می افتاد که درب آسایشگاه را باز می کردند و کاری به اینکه طرف پاسدار یا بسیجی است نداشتند. همه را زیر بار کتک می گرفتند تا خوی حیوانی خود را ارضا کنند. وقتی خسته می شدند عرق از سر و صورتشان می ریخت و بعد از آن می رفتند. در واقع آسیب واقعی را آنها می دیدند . چون اعصاب و روانشان خراب بود . در واقع فقط جسم ما را شکنجه می کردند. موقعی که عراقی ها تنبیه می کردند تلاش می کردیم از سر و صورت خود محافظت کنیم و اعتراضی نکنیم چون اگر این کار را می کردیم به رهبر و انقلاب فحش می دادند و عصبانی تر می شدند. وقتی برای تراشیدن صورت آینه نداشتیم باید از حفظ این کار را انجام می دادیم. یکی از تنبیه های آنان این بود که در ماه محرم قبل از عاشورا آمپولی به نام کزاز تزریق می کردند. منتهی مقدار دوز آن به قدری زیاد بود که دست ها باد می کرد و نمی توانستیم یک لیوان را از روی زمین برداریم چه رسد به سینه زنی. بعضی ها مثل من به هر دو دست آمپول تزریق می شد طوری که عصا را هم نمی توانستم به دست بگیرم و به صورت نشسته در آسایشگاه این طرف و آن طرف می رفتم. ورم این آمپول زمانی می خوابید که ایام تاسوعا و عاشورا گذشته بود.
ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید