راوی : علی اصغر سامانی

به نام خدا

بعد از قبول قطعنامه توسط حضرت امام رضوان الله تعالی علیه دولت بعث عراق تصمیم گرفت تا اسرای ایرانی را به کربلا و نجف جهت زیارت عتبات مقدس ببرد . با اعلام این خبر همه خوشحال شدند ولی باور نمی کردند.

تا اینکه روز موعود فرا رسید واسرا را گروه گروه با اتوبوس به زیارت می‌برند. نوبت قاطع دو شد فکر کنم در دو نوبت و در هر نوبت حدود 200 نفر را سوار بر اتوبوس میکردند . قبل از نماز صبح بچه‌ها را بیدار میکردند و بعد از آمار به بیرون اردوگاه می‌بردند با هر اتوبوس دو یا سه نفر مسلح می‌آمدند .

زمانی که ما سوار اتوبوس شدیم راننده رادیو را روشن کرد و ناخواسته موج ایران را گرفت بعد از خواندن قرآن اذان صبح شروع شد تا اینکه رسید به اشهد آن علی ولی الله راننده متوجه شد و سریع موج را عوض کرد در طول اسارت اولین باری بود که صدای رادیو ایران را می‌شنیدیم ….

البته دوستان اندکی بودند که هر روز یا هفته‌ای چند روز صدای رادیو ایران را می‌شنیدند ….

خلاصه بعد از اندکی مکث بچه‌ها نماز صبح را در اتوبوس خواندند و بعد از حدود نیم ساعت اتوبوسهای عراقی به سمت شهر مقدس کربلا حرکت کردند .

ساعت حدود 10 صبح بود که اتوبوسها به جلوی حرم مقدس امام حسین علیه السلام رسیدند . بعد از پیاده کردن وارد صحن کرده و به سمت سرویسهای بهداشتی هدایت کردند دوباره به صف کرده برای آمارگیری همینطور که نشسته بودیم جهت شمارش یکمرتبه کبوترهای حرم شروع به پرواز کردند و از بالای سر اسرا گذشته و دور گنبد را گشته دوباره به سمت اسرای عزیز آمده و به سمت گنبد رفته و دور زدند و دوباره آمدند از بالای سر اسرا گذشته و به سمت گنبد رفته دور زدند و نشستند.

خلاصه این کبوتران حرم سه دور از بالای سر اسرا گذشته و دور گنبد مقدس گشته و نشستند .

من این صحنه را دقیقا در ذهنم دارم و هیچ وقت از ذهنم خارج نمی‌شود . بعد از آمار همه را به سمت ضریع مقدس سرور آزادگان جهان بردند. قبل از ورود همه به خاک افتاده بوسه زنان بر زمین و اشک ریزان به صورت چهار دست و پا به سمت ضریع مقدس رفتند .

بعد از زیارت و خواندن نماز همه را خارج کرده و آمار گرفته و از بین الحرمین به سمت حرم مقدس و مطهر آقا ابوالفضل العباس بردند در این مسیر عراقیها ایستاده در دو طرف بودند که عده‌ای ناراحت بودند و عده‌ای با تکان دادن دست چیزهایی میگفتند و نیروی امنیتی نیز زیاد بود .

تا اینکه به حرم رسیدیم. به زیارت علمدار کربلا با حال و هوایی خاص رفتیم با همان شور و حال قبلی و بوسه زنان و اشک ریزان ضریح مقدس حضرت ابوالفضل العباس را نیز زیارت کردیم و بعد از خواندن چند رکعت نماز از حرم خارج کرده و وارد اتوبوسها کردند و مجدد آمار گرفته و به سمت شهر مقدس نجف حرکت کردند . تقریبا ظهر بود که به نجف اشرف رسیدیم بعد از تجدید وضو با همان شور و حال قبلی وارد حرم مقدس حضرت علی علیه السلام شدیم و بعد از زیارت نماز ظهر را خواندیم .

آنجا وقت بیشتری داشتیم همه به راز و نیاز پرداخته و به نیابت از همه مردم ایران خصوصا به نیابت از شهدای عزیز و پدر و مادر زیارت کردیم . سپس ما را خارج کرده و به پشت حرم مقدس هدایت کردند آنجا سفره احسان حضرت علی علیه السلام پهن بود و ما آن روز مهمان حضرت علی علیه السلام شدیم و مزه غذای آن روز به یاد ماندنی بود .
بعد از صرف ناهار همگی را وارد اتوبوسها کرده و به سمت اردوگاه عنبر آوردند .

آن روز هیچ وقت از ذهنم خارج نمی‌شود و تا به حال هم هیچ زیارتی مثل آن روز را به خاطر ندارم . زیارت همگی قبول درگاه حق تعالی باشد انشاالله .

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید