راوی : مجید شایان

روز ها یکی پس از دیگری سپری می شد و عملیات والفجر مقدماتی با رمز ( یا اّلله و یا اَلله و یا اَلله) شروع شده بود و دشمن بعثی عراق هم تلفات سنگینی متحمّل شده بود .
ولی سعی می کرد با تبلیغات معکوس همه چیز را به نفع خود جلوه دهد به همین خاطر یک روز ساعت ۱۰ صبح ۴ آسایشگاه (۱۷ ، ۱۸، ۱۹ ، ۲۰ ) را حدود ۲۴۰ نفر را در آسایشگاه ۱۸ به زور جا دادند تا فیلم به قول خودشان( فَشَل العظیم) = شکست بزرگ را به وسیله ویدئو – تلویزیون به ما نشان دهند .
در ضمن (سرگرد محمودی عراقی ) هم حاضر شد و گفت : به زودی اسیران زخمی زیادی به اردوگاه ما می آیند و اخبار این شکست را به شما خواهند داد.
و فیلم عملیات والفجر مقدماتی و شهدایی که بین کانال ها و سیم خاردارها گیر افتاده بودند را به ما نشان دادند و از رادیو عراق مارش پیروزی و شادی دروغین پخش می شد.
پس از چند روز چند اتوبوس از مجروحین این عملیات را آوردند ولی قبل از آن ساعت ۱۰/۳۰ دقیقه سوت داخل باش را کشیدند و همه از پشت پنجره ها نظاره گر مجروحین بودیم از هر قاطع هم ۱۵ نفر از اسیران سالم را برای تخلیه مجروحین از اتوبوس به بیمارستان اردوگاه ( عبدالرّحمن= فرشته عذاب، گروهبان یک عراقی) فرا خواند و به قاطع یک بُرد ،
همه اُسرا برای دریافت خبرهای جدید ایران لحظه شماری می کردند ، ظرف ۲ روز بیمارستان اردوگاه پُر شد ، و مجبور شدند ۲ آسایشگاه ( ۱۷ و ۱۸ ) را تخلیه کنند تا مجروحین را در این ۲ آسایشگاه جای دهند .

آسایشگاه ۱۷ که ما آنجا بودیم ، به طور کامل به آسایشگاه ۹ ( قاطع ۲ ) منتقل شد و آسایشگاه ۱۸ را هم بین قاطع ۳ افرادش را تقسیم نمودند و آسایشگاه ۹ قبلی را هم به همین صورت به آسایشگاه های قاطع ۲ منتقل نمودند ، تعداد هر آسایشگاه از ۶۲ نفر به ۷۶ نفر افزایش یافته بود .

ادامه دارد ……

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید