راوی : مجید شایان

آن شب را در اتاقمان به شادی و والیبال با سوند باد شده کردیم 😁چون اکثرا مجروحینی بودند که فقط می توانستند بنشینند و بخوابند آن شب هم گذشت و روز ۸ دی ۱۳۶۱ رسید . دوباره صبح در اتاقمان را باز کردند و سربازان دیوانه و فراری دویدن و نرمش را شروع کردند پس از صبحانه پانسمان برادر رستم و برادر مظلوم و سلگی و کف پاشنه برادر بیک محمدی که سیاه شده بود ، شروع شد و حدود ۲ ساعت طول کشید، پس از ناهار سید صلاح سراغمان آمد و گفت: رستم و حسین مظلوم فردا عکسبرداری دارید و به حسین مظلوم مایع سفید رنگی را دادند که قبل از عکسبرداری بخورد که به قول سید صلاح عکسش قشنگتر بیفتد🙂 خلاصه آن شب هم با گفتگو های عادی و یک مولودی توسط برادر مظلوم گذشت . روز ۹ دی ماه ۱۳۶۱ بعد از صبحانه ۲ ویلچر با رانندگی جبار و ماجد آوردند و برادر رستم فیروزی و حسین مظلوم را به بیمارستان اصلی الرشید بردند، بعد از بردن آن ها گوش عبدالمطلب رشیدی که تیری در آن بود چرک کرد و دکتر را صدا کردیم .دکتر(سرگرد) دستور لازم و کپسول های چرک خشک کن را تجویز نمود و زال محمد برای تعویض پانسمان گوش برادر رشیدی وارد شد. البته آن روز نشد به عربان = چرخ زال محمد پاتک زد .

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید