راوی احمد علی قورچی

حدود یکماه و نیم یا دو ماه از روزهای سخت و دلهره اور اردوگاه کمپ ۱۷ میگذشت که یکی از این روزها متوجه شدیم اسوه صبر و مقاومت ، اسوه پاکی و اخلاص و اخلاق ، سید ازادگان حاج اقا (سید علی اکبر ابوترابی ) را به اردوگاهمان اورده اند و نقطه امید و رهایی از کابوسهای وحشتناک ما از همان روز به مرور زمان اغاز شد .
اری دعای خیر و خالصانه اسرای مظلوم ببار نشست و بعد از مدتهاچهره لبخند وشادی را میتوانستی در وجود بچه ها احساس کنی .
هر چند ما در طول مدت اسارت فقط نامی از ایشان شنیده بودیم ومیدانستیم که نظرات ایشان همیشه و در همه حال برای اسرا در اردوگاهها راه گشا بوده و تمام تلاش خود را برای نجات ازادگان بکار میبندد .
اری حکمت اسارت متمادی ابوترابی بر این بود که خداوند متعال این نعمت و ذخیره الهی را در اردوگاهها مایه خیر و برکت قرار داد، تا در مواقع ضروری یار و یاور مظلومان باشد .
ابوترابی در بدو ورود به اردوگاه و شکوائیه های پی در پی بچه ها به این باور رسیده بود که بعثیها چه اشی برای اسرا پخته اند و چه نقشه های شومی در سر دارند ،لذا در درجه اول سعی میکرد بچه ها بر خود مسلط و از هر گونه تنش با بعثیها بر حذر و ارامش خود را حفظ کنند و بدنبال راه حلی باشد.
این سید بزرگوار و وارسته با مدیریت و تیز هوشی و تجربه والای خویش بعد از روزها صحبت با فرمانده عراقی و ازادگان مثمرالثمر واقع شد و بمرور زمان تنشها کمتر و کمتر میشد و ایشان توانسته بود در مدت کوتاهی اسرا را دعوت به ارامش و بعثیها را رام کند.
ابوترابی با همدلی و بردباری کوشید تا فضای ارامی را برای اسایشگاه و اردوگاه به ارمغان بیاورد . او با تدابیر و رهنمودهایش همچنین موفق شد رابطه ای سالم با عراقیها ایجاد کند ، بنحوی که اندک اندک مختصر امکاناتی در اختیار اسرا قرار گرفت تا انجا رسید که در عید سال ۱۳۶۹ بچه ها توانستند براحتی چون سالهای قبل گروهی ، اسایشگاه به اسایشگاه بروند و عید نوروز را به هم تبریک و همدیگر را با شادی و نشاط در اغوش بگیرند . مگر بدون یاری و توجه و معجزه الهی و حجت خدا میشد اینروزها را تصور کرد .
در همان ایام عید نگهبانها اجازه داده بودند که ابوترابی شبی را تا صبح در اسایشگاهی مانده و با انها همدم و صحبتها و راهنما ییهای لازم و تجربیات خویش را اسایشگاه به اسایشگاه به گوش همه اسرای تکریت ۱۷ برساند .
ایشان بیشتر در مورد اهداف متعالی و حرمت انسانی و بندگی خدا و خدمت به همنوعان سخن میگفت و جمله معرف ایشان که تا ابد در دل ازادگان باقیست (پاک باش و خدمتگزار) میباشد .
در این مدت حضور حاج اقا ارامش نسبی روحی روانی در وجود ازادگان زجر کشیده احساس میشد.
در همین کمپ هر روز و به دور از دید نگهبانها از ۶ اسایشگاه یکنفر حضور ایشان میرسید و درسها و تفاسیر کلمات قصار نهج البلاغه را به انها توضیح میداد که از اسایشگاه ما جناب اقای عباس ابراهیمی از محلات در این جمع ۶ نفره شرکت میکرد که ایشان هم انها را به بنده حقیر واگذار مینمود تا شبها در جمع اسایشگاه به سمع دوستان برسانم که تا پایان اسارت چهار جلد دفتر شده بود که سه جلد انرا موقع ازادی دوستانم بعنوان یادگاری گرفتند و فقط یک جلد ان برایم باقی مانده که برایم ارزش معنوی خاصی دارد .
و از ان پس بود که با درایت ومدیریت صحیح و اخلاق پیامبر گونه ایشان اردوگاه جهنمی تکریت ۱۷ به یک اردوگاه ارام و تقریبا بی دغدغه تبدیل گشت که در روزهای پایانی اسارت به بهترین اردوگاه تبدیل شده بود و ما همه اینها را مدیون سید ازادگان میدانیم . ابوترابی به ما اموخت که میتوان در دست دژخیم ترین دشمنان بشر بود ولی با توکل به
خدا و توجه به سیره اهل بیت علیهم السلام و روش های خاص رفتاری و منش بزرگوارانه دشمن را از پای در اورد و تسلیم کرد .
البته نا گفته نماند که تکریت ۱۷ اخرین اردوگاهی بود که در موقع بازگشت اسرا به ایران در تاریخ ششم شهریور ۱۳۶۹ به وطن بازگشتند بغیر از حاج اقا ابو ترابی و اگر اشتباه نکنم حدود دو سه نفر دیگر.
هر چند در این قسمت فعلا گنجایش در باره خصوصیات بارز این مرد بزرگ را ندارد و کتابها میشوداز ابتکارات و از جان گذشتگیهای او سخن گفت که امیدوارم انشالله در فرصتها و شماره های اینده جهت اشنایی بیشتر به این امر مهم بپردازم
ممنونم از اینکه همراه ما بودید

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید