راوی:حسین رحیمی
بعضی اخبار را از اسرای تازه وارد می گرفتیم. از تعدادی می پرسیدیم بیرون چه خبر بوده است؟ می گفتند خبری نیست دو عملیات انجام داده ایم که در آن شکست خورده ایم. متوجه می شدیم اینها منفی باف هستند و منبع خوبی برای خبردهی نیستند . به طور مثال یکی از اسرایی که بعدها وارد اردوگاه شد آقای عباس پناه آبادی نام داشت و از اهالی مشهد بود. فکر میکنم اکنون فامیلشان پارسایی است.فردی بسیار با ذوق بود و استعداد بود.مسایل اتفاق افتاده در ایران را با شوق برای ما تعریف می کرد. یک نمونه اینکه می گفت یک طلبه توانسته انرژی یا ماده جدیدی را کشف کند. ما نمی دانستیم این انرژی یا ماده چیست.ولی از این خوشحال بودیم که در کشور ما هم افرادی هستند که چیزی را کشف کنند و آن را از انحصار دیگر کشورها در بیاورند. این نوع اسرا روحیه شاد و مفرحی داشتند و برای پخش خبر خیلی به درد می خوردند.
رده سنی اسرا از ۱۵ تا ۷۰ سال و بالاتر بود . آنهایی که سن بالاتری داشتند در واقع مردم شخصی(به تعبیر عراقی ها مدنی) بودند که یا با عراق مرزنشین بودند یا در حال ترک آبادان و خرمشهر بعد از تهاجم عراق و شهرهایی که به اشغال عراق درآمده بود به اسیر شده بودند. بین اسرا پدر و پسر و حتی پدربزرگ نیز وجود داشت. افرادی که سن پایین تری داشتند غالبا بسیجی بودند و در عملیاتهای مختلف به اسارت در آمده بودند. تعداد رزمندگان اردوگاه زیاد نبود. عراقی ها دوست داشتند برای تبلیغات و به راه انداختن جنگ روانی اردوگاهی با اسرای زیر ۱۸ سال بنا کنند. عراقی ها افراد زیر ۱۸ سال را کودک به حساب می آوردند به قول خودشان اطفال. حتی اسرایی که سنشان بالاتر از ۱۸ سال بود ولی قیافه ای نوجوان داشتند از نظر عراقی ها اطفال به حساب می آمدند. آنها به اردوگاه رمادیه منتقل شدند.عراقی ها می خواستند آنجا اردوگاهی مخصوص به اطفال باشد و از ایجاد آن نیت شوم تبلیغات و جنگ روانی علیه کشورمان داشتند. ولی با رشادت تعداد زیادی از اسرایی که از عنبر به آنجا رفته بودند و پای مردیشان نقشه عراقیها نقش بر آب شد. نوجوان پر افتخار مهدی طحانیان از اردوگاه عنبر به آنجا منتقل شده بود. فیلم معروفی که در مصاحبه با خبرنگار هندی به او گوشزد می کند که حجابش را حفظ کند از تلویزیون پخش شد و باعث غرور و افتخار اسرا و مردم عزیز ایران شد.
ادامه دارد…
روایت از جبهه تا عنبر : شصت ودوم
خاطرات من و2920 : قسمت بیست وسه
question_answer0
خاطرات من و 2920 : قسمت چهل و نهم
question_answer0
درمانگران عنبر : قسمت دهم
question_answer0
خاطراتی از روزهای اول جنگ : قسمت اول
question_answer0
شکنجه گران عنبر : قسمت ششم
question_answer0
بیمارستان الرشید بغداد: قسمت اول
question_answer0
مسافران عنبر : قسمت اول
question_answer0
شکنجه گران عنبر : قسمت هشتم
question_answer0
داستان من و شبهای عنبر: قسمت سیزدهم
question_answer0
شکنجه گران عنبر : قسمت چهارم
question_answer0