راوی : محمد حسن کافی

صلیب سرخ یک برگه آبی رنگ و دو برگه سفید رنگ به ما داد ، در یک طرف نامه های آبی رنگ نام و نشان فرستنده و نام ونشان گیرنده درج می شد و در طرف دیگر آن فقط اسیر باید آن را امضاء می کرد این نامه ها چون حاوی مطلبی نبود بدون اینکه در قسمت سانسور معطل شود در اسرع وقت بدست گیرنده می رسید و درسریعترین زمان ممکن خبر زنده بودن اسیر را به خانواده اش می رساند اما نامه های سفید رنگ علاوه بر محلی برای درج نام و نشان فرستنده و گیرنده دارای دو قسمت بود قسمت بالای نامه مختص مطالب و پیغام فرستنده بود و قسمت پایین به جواب گیرنده اختصاص داشت و طبعا” برای رسیدن بدست خانواده ها می بایست از سانسور هر دو کشور عراق و ایران رد می شد تا به دست خانواده ها یا گیرندگان دیگر برسد داشتن خودکار در اسارت شدیدا” ممنوع بود و اگر نزد کسی خودکاری پیدا می شد مثل این بود که یک اسلحه کشف شده است و تنبیه بسیار سختی در انتظار او بود لذا هنگامی که صلیب سرخ به اردوگاه می آمد چند خودکار به صورت امانی در اختیارمسئول آسایشگاه قرار می گرفت تا اسراء بتوانند نامه های خود را با آن بنویسند و پس از اتمام کار نوشتن نامه ها می بایست خودکارها به عراقی ها بازگردانده می شد البته ناگفته نماند که افسران اسیر استثنائا” حق داشتن خودکار را داشتند داستان خودکار در اسارت داستان طولانی و شیرین و جالبی است که در آینده در باره آن سخن خواهم گفت.
شب عملیات که تیر به فک و صورت من اصابت کرد برادر شهید محرم ملیک زاری و برادر حمید طاهریان در کنار من بودند و آنها هرگز گمان نمی کردند که با آن وضع مجروحیت شدید من زنده بمانم لذا زمانی که به همه گردان دستور عقب نشینی دادند و با نگرانی زیاد از هم خداحافظی کردیم احتمالا” تصورشان این بود که من هم به خیل شهداء خواهم پیوست اما این سعادت نصیب من نشد لذا وقتی برادر محرم و حمید پس از عملیات به تهران بازگشتند به دوستان گفته بودند که { کافی} به احتمال زیاد شهید شده و در تلاش بودند که این موضوع را به خانواده پدرم انتقال دهند و در تدارک برگزاری مراسم شهادت برای من بودند ولی پدر و مادرم رضایت به این کار نداده بودند و امید به زنده بودن من داشتند به گفته خانواده در اولین روز ماه مبارک رمضان سال 1403 هجری قمری برابر22 خرداد 1362 شمسی خبر زنده بودن و اسارت من از طریق هلال احمر و سپاه پاسداران به آنها رسیده و باعث خوشحالی آنها شده بود و به همین مناسبت گوسفندی را قربانی کرده بودند.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید