راوی : سیدمحمد میرمسیب

اسارت با تمام بدیها وخوبیهایش در حال اتمام بود و کسی نمی تواند تمام اتفاقات افتاده را باز گو کند اگر سالها بنشیند وبنویسد باز مسائلی جا می ماند وکسی نمی تواند خودش را جای ما قرار دهد همانطور که ما نمیتوانیم خودمان را جای اسرای فلسطینی قرار دهیم و هر کس خاطرات منحصر به فرد خود را دارد واز زاویه خود باز گو میکند ما در ان شرایط سخت زندگی کردیم وزمان تمام روئیاهای ما رسید واگر هشت سال سختی رنج غصه ودوری را به جان خریدیم زیارت حرم امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس و حضرت امام علی تمام رنجها شکنجه ها غصه ها ودوریها را نابود کرد و هر چند دوسال طول کشید بعد زیارت ازاد شدیم اما اصلا انگار اسیر نبودیم یاد دارم وقتی گفتند اماده باشین برای زیارت حرم یادم به پشت نویسی در جبهه افتاد که همه نوشتند یه شهادت یا زیارت و این تمام امال و ارزوی تمام رزمندگان بود و وقتی اتو بوسها امدند و ما سوار شدیم و به طرف حرم امام حسین حرکت کردیم همه مثل اینکه روی ابرها حرکت می کردیم وقتی رسیدیم مردم در یک طرف خیابان برای تماشا امده بودند نه ما چیزی میگفتیم ونه انها سربازان عراقی ولباس شخصی ها با بیسیم دور وبرمان بودند و ما را به طرف حرم هدایت می کردند وقتی جلوی درب حرم رسیدیم مارا متوقف کردند که سلام دهیم و بعد داخل شویم وقتی یکی از به اصطلاح خادمین حرم سلام داد و ما باید تکرار می کردیم به نام صدام که رسید که دعایش کند ما در دلمان لعن ونفرین می فرستادیم و امام حسین خوب می دانست ما چه می گوییم چون انها همین بلا را سر خواهرش حضرت زینب و یارانشان اورده بودند وقتی داخل حرم شدیم واقعا نمی دانستیم چه باید بگوییم و من چون از شب قبل خواسته هایم را نوشته بودم داخل حرم انداختم و فقط همه مثل بچه مادر از دست داده گریه می کردیم هم اشگ شوق ووصال بود هم اشگ تمام زجر هایی که دشمن به ما داده بود بعد زیارت حرم امام حسین به طرف حرم حضرت ابوالفضل العباس رفتیم وهمین اتفاق هم همانجا افتاد وهیچ کس در پوست خود نمی گنجید هم خوشحال بودیم هم ناراحت و مخلوطی از غم وشادی در ما موج میزد وحرم حضرت عباس را هم زیارت کردیم و با هزار ارزو ودرخواست به طرف حرم حضرت علی رفتیم وقتی رسیدیم اتفاق جالبی افتاد که کبوترهای حرم به پرواز درامدند دوری روی سرمان زدند و درباره روی گنبد نشستند وما انرا به فال خوب گرفتیم و پیش خودمان گفتیم این یک خوشامد گویی از طرف حضرت علی بود بعد مارا به طرف درب حرم راهنمایی کردند انجا هم با تمام ارزوهایمان حرم را بوسیدیم و گریه کردیم و حاجت طلبیدیم و بعد زیارت به سالنی هدایت شدیم ونهاری برایمان تدارک دیده بودند که پس از صرف غذا که تا ان موقع چنین پلو گوشتی نچشیده بودیم به طرف اتوبوسها هدایت شدیم و وقتی اتوبوسها به طرف اردوگاه حرکت کرد غم غریبی دلمان را گرفت و روحمان کنار مرقد بود و وقتی به اردوگاه رسیدیم تا چند روز روحمان در حرمها بود خوشا به سعادت انها که هنوز بعد از سی سال به زیارت امام می روند خدا لیاقت دهد بار دیگر به زیارت امام بروم انشالله

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید