نویسنده : هاشم زمانزاده
میتوان گفت که تمام امورات اردوگاه و اسرا در دستان « عزالدین » رقم میخورد و حتی فرمانده اردوگاه که از نظر جایگاهی و درجه بالاتر از او بود آنچنان قدرت و نفوذ نداشت
او زیرک و تیزبین و همچون روباه همیشه در کمین اسرا بود؛ سیاست و رفتارش ؛ همچون عمروعاص بود
کاملا به روحیات و اخلاقیات و جاه طلبی ها و زور و قدرت و توان جسمی و فکری عیدی
آگاهی پیدا کرده بود؛ گویا او را به طورکامل
شناخته بود و بر ذهنش سوار شده بود و با او میتوانست نقشه های شوم خود را که جز ذلت برای اسیر ایرانی؛ پیامدی نداشت به اجرا بگذارد
همه آنچه را که گفته ایم ؛ همه و همه با هم در شخصیت عیدی جمع شده بود و او را بر دیگر افراد برای اجرای نقشه های«عزالدین » برتری داده بود
چون دیگر جاسوسان ؛ فقط مصرف کننده و فرصت طلب بودند و گاه برای دوعدد سیگار بیشتر ؛ خود و ایرانی را به حراج میگذاشتند
با دیگر بزرگان و تصمیم گیران رومادیه که از افراد شاخص در ایران بودند صحبت کردم و قرار شد که با عیدی در مورد وضعیت او و اردوگاه صحبتی داشته باشیم؛ این ماموریت به من واگذار شد و یک روزی او را به جلسه ای دو نفره دعوت کردم
ادامه دارد …