اين بخش را از اردوگاه عنبر دنبال كنيم.
ما ٢١ بهمن ٦١ در عمليات والفجر مقدماتي اسير شديم و از ٢١ بهمن تا روزي كه اولين نامه را صليب سرخ در اختيارمان قرار داد هفت روز گذشته بود و تا آن تاريخ اين كوتاه ترين زمان بعد از اسارت درآمدن در ملاقات با صليب بود.
نامه آبي من با تاريخ ٦١/١١/٢٨ با يك امضا و مشخصات گيرنده و فرستنده به همراه دو نامه ديگر تحويل صليب مي شود تا راهي ايران و پايان بخشيدن به انتظار يك خانواده باشد.
نامه آبي به همراه دو نامه ديگر در تاريخ ٦٢/٠١/١6 و ١٣ فروردين پاسخ داده مي شوند و حدود ٦٢/٠٦/١١ مجدداً بدستم مي رسند.
اما بگذاريد اين دو بخش پاياني را از زبان دو خواهرم بنويسم:

– تا اینکه مدتی نه چندان دور گذشت که پسر عموی من از شدت خوشحالی از اول خیابان مادرم را صدا می زد و کل در و همسايه ها بیرون ریختند…
تا به خونه رسید از شدت خوشحالیِ خبری که آورده بود، نمی تونست حرف بزنه تا اینکه فهمیدیم نامه ایی از طرف برادرم اومده كه او زنده است و اسیر شده…

ادامه دارد…

 

مروانی در خبرگزاری تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید