راوی:حسین رحیمی
عراقی ها اوائل جنگ فکر می کردند پیروز نبرد هستند و جنگ چند روزه تمام می شود و به اهدافشان می رسند. خیلی متکبرانه با اسرا برخورد می کردند. طی عملیات های موفق ایران در سال دوم جنگ تعداد زیادی از عراقی ها به اسارت در آمدند. به فکر افتادند اگر زمانی تبادل اسرا بخواهد صورت گیرد آنها هم باید اسیر بگیرند. بعدها که جنگ طولانی شد و فهمیدند حالت فرسایشی به خود گرفته و پیروزی با آنها نیست رفتارشان با اسرا تغییر کرد. در سال دوم جنگ زخمی های ایرانی را به عقب جبهه منتقل می کردند. اگر در راه شهید می شدند که هیچ اگر زنده می ماندند به اردوگاه های عراق انتقال پیدا می کردند.اسرای ابتدای جنگ اکثرا سالم و غافلگیر شده بودند. ولی اسرای سال دوم جنگ به بعد بیشتر زخمی یا شیمیایی شده بودند یا راهی برای برگشت به عقب نداشتند. اردوگاه های زیادی در عراق به وجود آمد ولی هیچ گاه آمار اسرای ایرانی از اسرای عراقی بیشتر نشد. از طرفی می دیدند ایرانی ها رفتار خوبی با اسرای عراقی دارند و خیلی توانسته اند آنها را جذب کنند. عراقی ها هم بدشان نمی آمد اسرای ایرانی را به سمت خود جذب کنند. عراقی ها برای جذب اسرا به سمت خود در سال چهارم جنگ حاضر شده بودند گروهی آنها را به زیارت کربلا ببرند. سعی می کردند سخت گیری های اولیه را انجام ندهند و به بچه ها کمی امکانات دادند. با این حال درصد بسیار کمی از اسرا شاید یک درصد به سمت عراقی ها و گروهک منافقین جذب شدند. عراقی ها اوائل اسارت به همگی می گفتند اعدام خواهید شد.
هر چه جنگ جلوتر رفت دیدند ایرانی ها کوتاه نمی آیند و بر سر خاک ، وطن؛ناموس؛انقلاب و امام خود غیرت و تعصب دارند پیش خود گفتند بالاخره جنگ زمانی تمام می شود و چطور باید جواب اینها را بدهیم؟ این بود که در اواخر جنگ فشار بر اسرا را کاهش دادند و اگر یکی از اسرا به شهادت می رسید او را دفن می کردند و اسم و مشخصات محل دفن را نیز یادداشت می کردند که بعدها که ایرانی ها پیگیر می شوند حرفی برای گفتن داشته باشند.
ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید