راوی: احمدعلی قورچی

منبع: سایت روزنامه ایران
با هماهنگی بچه های آسایشگاه ۲۰، قرار شد آقای اسماعیل محمدی به نمایندگی از بقیه وقتی که سرگرد آمد جلویش بایستد و از او درخواست قطع کتک ها را کند و بگوید دیگر رمقی برای اسرا نمانده و دیگر اینکه او ارشد اردوگاه می شود و جو را آرام می کند.
شکنجه ها باز هم تکرار شد. بلکه بی رحمی و قساوت آنها بیشتر گل کرد. بعد از کتک کاری ها عده ای از فعالین اردوگاه تصمیم گرفته بودند به هر نحوی شده انتقام بگیرند. جهت صحت و سقم این ماجرا نام عده ای از این عزیزان را که به یاد دارم ذکر می کنم: *جلیل هاشمی از تبریز، منصور صفایی فراهانی از تهران، سید محمد حسینی از کرمان، علی اصغر امینی، سید اسماعیل قدیمی و مرتضی انجیله ای از کرج، سید هدایت الله پور موسویان، علی جوکار از بوشهر و مسعود ضامن از دزفول.*
سربازان این افراد را در خاک می غلتاندند و با پوتین می زدند یکی از آنها سر جلیل هاشمی را با پوتین فشار داد و در جوی فاضلاب فرو کرد و او همچون ماری به خود می پیچید و فریاد می زد.
شکنجه و آزار این افراد هم کمتر از شکنجه ارشدهای آسایشگاه نبود و همین حال و احوال را آنها هم داشتند.
منصور صفایی وقتی بر اثر تشنگی یک آفتابه آب خورد بالا آورد و دیگر اسرا بر اثر تشنگی آب بالا آوردند. در گرمای شدید در فضایی که گنجایش ۳-۴ نفره را داشت این افراد با یک پنجره خیلی کوچک به اندازه کف دست زندگی را سر می کردند.
تا حدود یک هفته تا ۱۰ روز این عزیزان این روزها را گذراندند و وقتی از زندان آزاد شدند اینقدر ضعیف شده بودند که چهره هایشان چون انسان های اولیه با بدن هایی تاول زده شده بود. هر کدام از آنها تا مدتی بر اثر فشارهای روحی روانی و شکنجه در عالم خود بودند.
پایان مصاحبه با روزنامه ایران

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید