راوی: احمدعلی قورچی

منبع: سایت روزنامه ایران
یادم می آید در اردوگاه عنبر، کمپ هشت که ما بودیم یکی از روزهای غیر ماه مبارک رمضان، سرگروه ها برای گرفتن آش صبح به آشپزخانه اردوگاه رفته بودند و مشاهده کردند که روی آش را کف گرفته و این آش با روزهای قبل تفاوت دارد که چند نفراز آشپز های خودمان که ایرانی بودند، گفتند به همه اطلاع دهید که این آش را نخورند و دور بریزند، چرا که اول صبح نگهبانان عراقی چند قالب صابون داخل دیگ ها انداخته اند تا بچه ها مبتلا به اسهال و بیماری شوند..که بعد از این ماجرا کلیه اسایشگاه ها ظرفهای اش را درون سطل زباله یا قسمت شیرهای اب ریختند ،
و ان روز را بدون صبحانه سر کردیم .
بگذریم از روز دیگری را که فرمانده بعثی و مغرور و سرکش اردوگاه اول صبح امده بود اشپزخانه و در دیگ اش صبح ادرار کرده بود و مجددا اشها در سطل زباله جای گرفت .
الله اکبر از این حکایتهای درد اور و‌ سرزمین پر ماجرا در طول تاریخ .
بخاطر کمبود غذا که اکثریت از قشر جوان بودند و احتیاج به غذای کافی داشتند انهم با بدنی مجروح یا ضعیف ..اخر شبها وقتی عده ای گرسنه یا بقول معروف دل ضعفه میگرفتند ، رو میاوردند به کیسه ای که خمیرخشک شده نانها در ان قرار داشت و از ان استفاده میکردند .
برگردیم به ادامه ماجرای ماه مبارک رمضان .
در ماه مبارک رمضان عده ای نذر می کردند که کل ظرف های هفتاد نفره آسایشگاه را با آب اندکی که داشتیم بشویند تا برای سحر تمیز باشند، یا نذر می کردند که نظافت یک ماهه آسایشگاه را دو سه نفره انجام دهند. کلا همه در کارهای خیر از هم پیشی می گرفتند.در این ماه به وضعیت شستشوی بیماران و لباس انها وکسانی که بر اثر کهولت سن توانایی انجام کارهای شخصی و روز مره خود را نداشتند بیشتر اهمیت میدادند و چون ماههای دیگر برای این کار خیر گوی سبقت را از هم میربودندو پیش قدم بودند .در های آسایشگاه که ساعت پنج تا – شش عصر بسته می شد تا صبح روز بعد البته زمستانها زودتردرب اسایشگاه بسته میشد و در این مدت با کمبود آب مواجه بودیم چون شیر آبی وجود نداشت. هر آسایشگاه شصت تا هفتاد نفره دو سطل حددا ۳۰ یا ۴۰ لیتری آب ذخیره می کردیم تا بعد از بسته شدن در ها مورد استفاده قرار گیرد که شامل شستن ظرف ها، وضو گرفتن، نوشیدن آب و استفاده برای رفتن به دستشویی بود که خود دستشویی رفتن هم مشکلات خاص خود را داشت .هر چند داخل اسایشگاه دستشویی نداشتیم و بجای ان یک سطل در گوشه ای از اسایشگاه که با دو پتو استتار شده بود.که فعلا از بحث ما خارج است .سعی میکنم انشالله در قسمتهای اینده به شرح وضعیت اسفناک دستشویی ها و حمامهای اب سرد و تگری در زمستان و ….بپردازم . ضمنا تمام اسایشگاه ها که گنجایش ۲۰ تا ۳۰ نفر را داشت حدود ۶۰ تا ۷۰ نفر را در ان جای داده بودند…. در پایان یادآور می شوم که همه آزادگان نیک می دانند که به تکلیف دینی و ملی خود عمل کر دند و همه شداید و درد و شکنجه ها را به رسم عاشقی بی هیچ چشمداشتی پذیرفتند و تا ابد بدان مفتخرند و خدای را بر این عبودیت در همه عمر شاکرند.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید