نویسنده : هاشم زمانزاده

🚸 تمام بچه های تیپ ۲۱ برگشتن به مشهد؛ یه چند نفری از مسئولین تیپ و فرمانده گردان ها و فرمانده گروهان ها اهواز پادگان ۹۲ زرهی موندن ؛ قضیه یه کمی بو دار بود؛ لذا منم تصمیم گرفتم که واستادم ؛ اول مخالفت شد؛اما کارازکارگذشته بود؛برگه ماموریت مهرتمدیدخورده

یه چند روزی پادگان ۹۲ گذروندیم تا اینکه برای یه عملیات کوچولو به کرخه کور اعزام شدیم
حالت هجومی گرفتیم.اما روز بعد دستور اومد که لغو شده دست ازپا درازتر برگشتیم.

اما این بار ؛ راهی حسینیه شدیم ؛
نیمه اردیبهشت نزدیک و نزدیک تر
میشد؛چهره ها بر افروخته تر وجان ها آماده پرواز بود؛دستور اومد همه جمع شن پشت خاکریزجنوبی که به خونین شهر نزدیک تر بود فرمانده اومد رو به ما و پشت به خاکریز وسمت راستش دشتی بود که شبها از اونجا منورای روشن شده ی روی شهر رو میدیدیم ؛ گفت : بسم الله ؛
بعد با انگشت اشاره به طرف شهر دراز کرد و ادامه داد ؛زمان دلدادگی
رسیده ؛ فردا به وقت عاشقی است.
بسم الله ؛این شهر خونین را باید با
دستان بریده ؛ شاد و خرم به نائب امام زمان تحویل بدیم ؛ بسم الله ؛
هر که سر به تن نخواهد که کشور امام زمان سربلند باشد ؛ بسم الله ؛
چند تا عاشق خود باخته میخوایم برای خط شکنی ؛ عاشقا بسم الله؛
و من اولین نفر دستمو بالا بردم🖐

☘ یا علی ابن ابیطالب ☘

ساعت ۵۵ دقیقه بامداد روز دهم اردیبهشت سال ۶۱ عملیات آغاز شد و ما جان دادگان و سربازان خمینی آمدیم تا فریاد برآوریم

خرمشهر؛ شهر خون و آتش آزاد شد

چهارم خرداد یک روز پس از آزادی خرمشهر عملیات هنوز ادامه داشت که ناگهان ……

ادامه دارد ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید