راوی : مجید شایان

روز ۸ آذر ۱۳۶۱ ساعت ۱۰ صبح دکتری با درجه سرگردی آمد و حاج رسول اسکندر را مرخص نمود با ایشان خداحافظی نمودیم پس از آن مشغول خواندن سوره فلق شدم .دکتر گفت : مجید بلند بخوان ، من هم سوره فلق را برایش خواندم ، احسنتی گفت : و پرسید : وقب شینهو = کلمه (وقب) یعنی چه جوابی نداشتم چون قران ترجمه نداشت به ایشان گفتم :هنگام ورودم به این اتاق قران با ترجمه ای داشتیم ولی یکی از درجه داران شما آن را به اتاق خودش برد . آن درجه دار را صدا زد و علت را جویا شد؛ درجه دار گفت : سیدی ، این اسیران ایرانی نجس هستند و آیه : لایمسه الا المطهرین را برای دکتر خواند . دکتر گفت: فورا قران را برایشان بیاور چون این قران از ایران با ترجمه فارسی توسط صلیب سرخ متعلق به این ها دارد و بسیار از تو تمیز تر و پاک تر هستند و به خاطر مجروحیتشان تیمم بدل از وضو و غسل می کنند.درجه دار فورا رفت و قران با ترجمه را آورد و تحویل داد ، دکتر (سرگرد ) گفت: مجید این قران با ترجمه فارسی تحویل توست ۳ روز دیگر می آیم و معنی (وقب) را دوباره از تو می پرسم. همه خوشحال شدیم و نوبتی به خواندن قران و ترجمه آن مشغول شدیم . علی جوادی اهل همدان به خاطر تیری که به گوشش اصابت کرده بود درست نمی شنید و وقایعی که در اتاق و بیرون اتاق اتفاق می افتاد ؛ یک بار دیگر کنار گوشش تکرار می کردیم، بعضی وقت ها هم نگهبان رد می شد و میگفت: اسکتوا= ساکت باشید ، ماهم همگی می خندیدیم 😁😁😁😁😁….

ادامه دارد….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید