راوی : سیدمحمد میرمسیب

عبدالرحمان یه نگاه خشمگین در چشمان من کرد و گفت (تعال بر)من با اورفتم بیرون از اسایشگاه و گودالی بود پراز اب زمستان بود وهوای سرد صبح گفت بخواب در اب من هم که چاره ای جزاین نداشتم خوابیدم در اب سرد او کمی روی پشت من راه رفت بعد گفت برگرد من هم به پشت خوابیدم و اورفت روی سینه من راه رفت پاروی سرم گذاشت تا حسابی خیس شوم بعد گفت دیگر موقع امار می خوابی گفتم خیر گفت برو تکرار نشود من لرزان لرزان امدم داخل اسایشگاه بچه ها معرفت بخرج دادند پتو ولباس دادند گرم شوم بعد سید گفت چیزی که عوض دارد گله ندارد البته کار من نبود گفتم هرچه از دوست رسد نیکوست سید جان اشکالی ندارد پسر عمو هستیم اخ خدا بیامرزدش مرد بسیار نازنینی بود ودیگر خاطره ای از حاج حیدر علی نقوی پیر مرد هفتاد هشتاد ساله ای که یک شب در حال خواندن قران بود من با دوستم در حال صحبت بودیم که یک مارمولک بزرگ ابتدای پاچه حاج حیدر بود من ناخداگاه متوجه شدم و به دوستم اشاره کردم و او هم متوجه شد که ناگهان مار مولک بزرگ وارد پاچه حاج حیدر خدا بیامرز شد گفتیم پیر مرد است هر طوری بگوییم سکته می کند واو همچنان در حال خواندن قران بود من گفتم حاج حیدر برخیزید سه مرتبه محکم پای راست را به زمین بکوبید او گفت مگر دیوانه شده ام نمی بینی در حال خواندن قران هستم دوستم گفت حاجی خوف نکنید یه نرمی رفته در پاچه شما و سید می خواهد به این طریق از پاچه شما در بیاورد حاجی گفت خوب از اول میگفتید حاجی همان طور که نشسته بود بادست جانور را گرفت و متوجه شد چیزی فراتراز نرمی می باشد از من پرسید نرمی نیست این چیست در پاچه من دوستم گفت راستش را بخواهید خوف نکنید مارمولک است حاجی که گفت مگر دیوانه ام بپرم از جا برخواست وهمانطور که مارمولک را گیر انداخته بود و رها نمی کرد ارام ارام شلوارش را دراورد وهمه متوجه حاجی شدند وقتی شلوارش را درواورد تکانی محکم داد تا مامولک بزرگ از پاچه رها شد و فرار کرد حاجی خیلی خون سرد دوباره شلوارش را پوشید وگفت خدا خیرتان بدهد که امشب مرا از قران خواند باز نکردید ما همه می خندیدیم وحاجی دوباره مشغول خواندن قران بود باز خاطراتی جالب دارم که در قسمتهای بعدی خواهم نوشت
ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید