راوی : سیدمحمد میرمسیب

ارام ارام از منطقه عراق دور شدیم تا این که رسیدیم به تیپ نجف اشرف وواقعا شانس اوردیم در این مرحله اسیر نشدیم فرمانده زخمی را تحویل بهداری دادیم و اسیر عراقی را تحویل فرماندهی نجف اشرف و چون خیلی گرسنه بودیم وتازه یک ماشین غذا رسیده بود رفتم که برای همه غذا بگیرم ولی ظرف غذا نداشتم گفتند کف دستت که نمی توانیم غذا بریزیم ان هم ده نفر هر چه گشتم ظرف غذا پیدانکردم خوب یاددارم غذا پلو کشمش بودو من علاقه عجیب به این غذا را داشتم بهر حال دیدم یک کارتون در زیر خاک است ولی سالم از زیر خاک بیرون کشیدم خاک ان را بادست پاک کردم ورفتم غذا بگیرم یکی از انها گفت اخوی مریض می شوی گفتم از مردن بهتره و اندازه ده نفر غذا گرفتم اوردم اول کسی لب به غذا نزد من شروع کردم به خوردن هم خیلی گرسنه بودم وهم خیلی این غذا را دوست داشتم وقتی بچه ها دیدند با چه اشتهایی این غذا را می خورم انها هم شروع کردند به خوردن غذا بادست چون قاشوق هم نداشتیم وقتی که سیر شدم به بچه ها گفتم باید بریم تیپ را پیدا کنیم همه پرسان پرسان رفتیم تا به تیپ قمر رسیدیم از ما پرسیدند پس شما کجایید و جریان را برای انها تعریف کردیم انقدر خسته بودیم که هر کدام در گوشه ای به خواب رفتیم صبح که شد دوباره به چادر ها رفتیم وهر کس گروه خود را پیدا کرد چند روزی استراحت کردیم البته نگهبانی هم داشتیم تا اینکه یک شب امدند زو خبر دادند مرحله دوم عملیات محرم فرداشب می باشد وهمه باید اماده باشید وهمه ما اماده رزم شدیم فردای ان روز ما دوباره از هم دیگر حلالیت طلبیدیم وبرای ما اسفند دود کردند ومارا از زیر قران رد کردند ودو باره سوار ماشینها شدیم و به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم و وقتی که شب شد ما به طرف نیروهای عراقی حرکت کردیم و میبایست چند منطقه را از دست عراقیا ازاد می کردیم وقتی عملیات بارمز یا زینب شروع شد نمی دانید چه محشری به پا شد و چه حجم اتشی بود واقعا انجا انسان به غیراز جنگیدن به چیز دیگری فکر نمی کرد نه به مجروحیت نه به شهادت نه به اسارت فقط وفقط می جنگیدیم وتا صبح توانستیم تمام منطقه مد نظر را ازاد کنیم و اسیر بگیریم و چقدر غنیمت گرفتیم از اسلحه وتانک و موشک ارپی جی وادوات دیگر وخیلی هم عراقی ها کشته دادند ووقتی که عملیات به پایان رسید ما امدیم برای استراحت و قرار بود چند روز به ما مرخصی بدهند برویم خانه هایمان وهم دیدار تازه کنیم با خانواده وهم استراحت کنیم تا اینکه برگه های مرخصی صادر وتحویل ما شد وما سوار اتوبوس ها شدیم واماده حرکت بودیم فکر میکنید چه اتفاقی افتاد…..

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید