ما اسراي والفجر مقدماتي را خوش شانس ترين اسرا مي دانند!
حدود يك هفته از ورودمان به عنبر نگذشته بود كه صليب وارد اردوگاه شد. اسراي قديمي شرايط را توضيح داده بودند و اين حضور زودهنگام را به فايل نيك گرفتند.
پس از ثبت نام و دريافت شماره اسارت نامه هايي به ما دادند و گفتند كه نامه هاي سفيد براي مراسلات عادي است و با تأخير به خانواده يا مقصد مي رسد و نامه هاي آبي براي ارسال فوري و بشرط بدون نوشتن متني بسرعت و كمتر از يك ماه به مقصد مي رسد.
هر دو نوع نامه را نوشته و تحويل داديم و مانند بقيه آزادگان چشم انتظار پاسخ نامه ها مانديم…
از اينجا به بعد به نقل از مادر واطرافيانم مي باشد:

بعد از علميات والفجرمقدماتي و رسيدن خبر شهادت دو نفر از همرزمان مسجد محل، در كوي نيرو ولوله اي به پا شده بود و همه را ناراحت و نگران كرده بود. اهالي در خونه شهدا جمع شده بودند و اظهار همدردي كرده و تسليت مي گفتند. ولي لابلاي اين خبرها خبرهاي ضد و نقيضي از من بگوش مي رسيد گاهي گفته مي شد كه مجروح شده و عقب مونده، گاهي خبر مي رسيد كه شهيد شده ولي جسدش رو پيدا نكردند و گاهي هم گفته مي شد كه دست دشمن اسير شده است!

ادامه دارد…

 

مروانی در خبرگزاری تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید