راوی : هاشم زمانزاده

آقا رحمان؛ روی قالی کنار بخاری که باکنده میسوخت دو زانو؛ سر به زیر نشسته بوداماچشمش به آشپزخونه تا بانوی سرایش قدم بر ترنج وسط قالی بگذارد خونه ی قلب شو صفا بخشد.

مادر با صوت بلند ؛دخترشو صدا زد فاطمه جان ؛ بیا مادر ؛چایی رو بیار فرشته زندگی رحمان با چادر سفید وارد شد وقلب رحمان رو با خودش ورداشت برد خونه نقلی کوچکی در خیابونی که اون روزا به نام ملعونی مثل پهلوی شهرت یافته بود.

🐣 اولین ثمره ی این ازدواج مبارک در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۰ گل پسری بود که خدادر دامن پاک فاطمه و آغوش گرم آقارحمان بزاز قرار دادو بخاطر عشق پدر به اهل البیت اسم این نو گل رو گذاشتن ” حسین ” تادر آینده این اسم مبارک؛کشتی نجات وچراغ راه زندگیش باشه و اولین فرزند حاج رحمان قماشچی گریه اش بر لبان خندان پدر و مادر هدیه داد و او حسین قماشچی شد و او 🐥 🐣 من بودم

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید