راوی:حسین رحیمی

افسری که از استخبارات آمده بود از حرفهای من عصبانی از جایش بلند شد. گفت این همه راه از بغداد تا اینجا آمده ام تا تو را به کربلا ببرم آن وقت تو این همه لجبازی می کنی؟ به خاطر جوابهایم تنبیه شدم و در دلم خوشحال بودم که نقشه پلید آنها با شکست مواجه شد. بعد از اینجا به اردوگاه های دیگر رفته بودند که آنجا هم بچه ها استقبال نکرده بودند. فهمیدند انفرادی نمی توانند کسی را راضی کنند و با خود ببرند. آمدند و گفتند گروهی اسرا را به کربلا می بریم. حاج آقا ابوترابی رحمه ا… علیه به بچه ها گفته بودند اشکال ندارد گروهی به کربلا بروید و این کار تبلیغ برای صدامیان به حساب نمی آید.
این حرکت تبلیغ برای اهل بیت است. در ضمن ممکن است خانواده های شما از تلویزیون تصویرتان را ببینند و خوشحال شوند که زنده و سالم هستید. بچه ها هم قبول کرده و رفته بودند و مجبور هم نشده بودند عکس صدام را به سینه بچسبانند.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید