خاطرات زنده یاد شهاب رضایی مفرد

دست گنجعلی مثل چوب خشک شده بود ولی هنوز پر قدرت بود یک نفر به زور نمی توانست آنرا خم کند
می ترسیدم اگر فشار زیادی به آن وارد کنم از ناحیه کتف بشکند
از رگ های دستش شروع کردم مدتی طول کشید تا رگ ها ی دستش نرم شدند
و خون در آنها به جریان افتاد و با جریان گرفتن خون رنگ پوستش از حالت مردگی درآمد با کمک بچه ها کار باز و بسته کردن دست را از آرنج
شروع کردیم در همین حال قسمت شانه و کتف را هم ماساژ می دادیم تا دست به حالت اولیه برگشت
اما نازک و استخوانی بود
پس از ماساژ و نرم کردن عضلاتی که جمع شده بودند
آنها را بطرف بازو هل دادم بالاخره پس از تحمل چند ماه درد دست به حالت اولیه برگشت و شروع به کار کرد اما مچ هم به عقب بر گشته بود هر چه تلاش کردیم قادر به حرکت آن نشد
من شنیدم که یکی از همراهان شهید تند گویان به نام دکتر بیگدلی را به اردوگاه و بهداری منتقل کرده اند
رفتم پیش دکتر و ماجرا را به او گفتم خیلی تعحب کرد که با این امکانات کم توانسته ام چنین کاری را انجام بدهم گنجعلی را معاینه کرد
متاسفانه تاندون های دست گنجعلی خشک شده بود و دیگر امکان برگشت به حالت اولیه وجود نداشت
دکتر توصیه کرد که گنجعلی باید مدارا کند و با ورزش دستش را گرم نگه دارد تا خشک نشود

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید