راوی:حسین رحیمی
در معارف اسلامی از دو سفر سخن به میان آمده است. سفر آفاق و سفر انفس، که این سفری که عرض کردم سفر انفسی است. اگر در شناخت نفس موفق باشیم متوجه می شویم در برابر عزت و قدرت خداوند هیچ و کاملا فقیر هستیم. قدرت هایی که به ما داده شده از طرف کسی است که نه در حد ماست، نه پایین تر از ما، بلکه از جانب کسی است که خالق ماست و او همان خداوند حکیم است. برای بچه ها این مباحث را مطرح می کردم و آنها نیز خیلی استقبال می کردند و دورن مایه های اعتقادی آنها قوی می شد. کتاب های جهان بینی شهید مطهری را چند بار خوانده بودم و در مباحث از آن بسیار استفاده می کردم ، حتی برخی از کلمات را به خوبی در ذهن سپرده بودم. سال ۵۸ زمانی که اوایل طلبگی بودم خود دچار تردید شده بودم. ساعات بسیاری در ورودی و داخل دانشگاه اصفهان با افرادی که عقاید مارکسیستی داشتند بحث می کردم. کم کم دچار تردید شدم و به جانم شک افتاد. اگر لطف الهی نبود چه بسا گرفتار همین گروهک ها می شدم. شب ها در مدرسه امام صادق (ع) گریه می کردم و سرم را به دیوار حجره می کوبیدم و شک از سرم دست بردار نبود. زمانی که درد به سراغم می آمد دست می کشیدم. استاد مطهری را نمی شناختم و آن زمان فقط کتاب داستان راستان ایشان را خوانده بودم. ایشان در اوایل ۵۸ به شهادت رسید. حضرت امام کتب ایشان را بدون عیب و نقص معرفی کردند. و با خواندن مکاتب پنج گانه شهید مطهری به یک آرامش و ثبات فکری بی نظیر دست پیدا کردم و از شک رهایی یافتم.
انسان در سن کم به خصوص اگر استاد و راهنمایی نداشته باشد که دست او را بگیرد به راحتی در بحث های فلسفی می تواند گمراه شود و ما آن زمان چنین راهنمایی نداشتیم. یعنی در سفر انفس انسان به یک راهنما نیاز دارد که او را راهنمایی کند و از مهلکه هایی که در سر راه او وجود دارد برهاند. این شکی که برایم به وجود آمد خود عامل تحرکی برای رشد من شد. باعث شد به دنبال منابع مفید اعتقادی بگردم و ایمان و عقیده ام را قوی کنم. چون این تجربیات را به دست آورده بودم در اسارت اگر با چنین اتفاقی در بچه ها مواجه می شدم چون مبتلا به شک شده بودم و خداوند منان راه برون رفت آن را به من نشان داده بود سعی می کردم برای دوستان در این رابطه مفید باشم. اگر عنایت خداوند نباشد همه ما گمراه می شویم و این لطف اوست که ما را در مسیر نگاه می دارد. چون اکثر اسرای اردوگاه عنبر مجروح بودند و نمی توانستند ورزش کنند و نمی توانستند سر خود را گرم کنند این مسایل برایشان ایجاد می شد. کتاب عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کرده بودم که در آن بسیاری از مباحث مقتضیات زمان را بررسی شده بود و به سوالات زیادی که برای بچه ها در مورد قضا و قدر پیش می آمد با استفاده از مطالب این کتاب جواب می دادم.
ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید