راوی:حسین رحیمی

قبل از این مسئله اتفاق خوبی رخ داد . تعدادی خبرنگار عراقی و فرانسوی سراغ ما آمدند. در واقع ما را به عنوان نیروهای شکست خورده در عملیات والفجر مقدماتی معرفی کردند که به اسارت در آمده ایم. در صورتی که مدت زیادی بود به اسارت در آمده بودیم و به این عملیات ربطی نداشتیم .
عراقی ها در ابتدای امر می خواستند کسی ما را نبیند. دورتا دور محلی که بودیم پارچه سفید کشیدند که ما را از چشم دیگران مخفی کنند. وقتی خبرنگاران آمدند من از طرف دیگر پارچه نور فلاش های دوربین های عکاسی را دیدم. با تلاش زیاد دستم را به پارچه رساندم و با تمام وجود آن را کشیدم و به پایین انداختم ، مثل مراسم رونمایی از یک چیز به خصوص . به محض اینکه پرده افتاد تمام خبرنگاران متوجه ما شدند و شروع به عکسبرداری کردند. سراغ من آمدند و مصاحبه کردند. پرسیدند اهل کجا هستی؟ گفتم اصفهان. پرسیدند چند وقت هست اسیر شده ای؟ گفتم چند ماهی می شود. فرد عراقی کنار دست من می گفت نه این تازه اسیر شده است. جالب این بود خبرنگار فرانسوی صحبت می کرد، من فارسی صحبت می کردم، مترجم حرف های من را به عربی تجزیه و تحلیل می کرد و به خبرنگار فرانسوی چیزهای دیگری می گفت. خلاصه شیر تو شیری بود. ولی مطلب مهم عکس هایی بود که از ما گرفته شد.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید